لينك به منبع:
صبح آواز روشنایی را فراموش میکرد…
و پنجره مغموم آرزوی دیدار آفتاب را،
و خاک،
خاموش و حیران در ماتم سرداران همه سر به دار
که فراموشی را تقدیرشان میخواستند…
اما،
زیباترین خروش رزم
پردههای ستبر تاریخی از انقلابات ناکام میهنم را
از هم درید،
و «دستی» از عزم سرداران غرور پاکدامنی
در «سلاح» برکشیده از آرمان رهایی
بر «سندان» ایستادگی تا به آخر،
«زیتون» رستگاری را فراز آورد،
ریشههای ستبر نسل بیشکست
برخاک گلگون چیتگر رویید
و در رنج امانتدار رویین تن فدا؛
در بلندای 51سالگی تناور شد…
آه ای رویاننده شرافت پایداری؛
که رنج را در عزم سترگ بینامی خویش
بردوش کشیدهای،
رنجنامه تو را با کدام واژه
یارای گفتن است؟
تعریفی تازه را؛
در سرزمین رستگاری
که تو باغبان پنجاه و یک سالگیاش هستی؛
خواهم یافت….
و پنجره مغموم آرزوی دیدار آفتاب را،
و خاک،
خاموش و حیران در ماتم سرداران همه سر به دار
که فراموشی را تقدیرشان میخواستند…
اما،
زیباترین خروش رزم
پردههای ستبر تاریخی از انقلابات ناکام میهنم را
از هم درید،
و «دستی» از عزم سرداران غرور پاکدامنی
در «سلاح» برکشیده از آرمان رهایی
بر «سندان» ایستادگی تا به آخر،
«زیتون» رستگاری را فراز آورد،
ریشههای ستبر نسل بیشکست
برخاک گلگون چیتگر رویید
و در رنج امانتدار رویین تن فدا؛
در بلندای 51سالگی تناور شد…
آه ای رویاننده شرافت پایداری؛
که رنج را در عزم سترگ بینامی خویش
بردوش کشیدهای،
رنجنامه تو را با کدام واژه
یارای گفتن است؟
تعریفی تازه را؛
در سرزمین رستگاری
که تو باغبان پنجاه و یک سالگیاش هستی؛
خواهم یافت….
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر