لينك به منبع:
در
جریان قیام 88 که جوانهای شورشی و قیامآفرین ایران، ارکان نظام
ولایتفقیه را به لرزه درآورده بودند، یکی از اهرمهای سرکوب خامنهای، سعید
مرتضوی جنایتکار بود. کسی که در زندان کهریزک، با جنایات ضدبشری، تعدادی
از جوانها را زیر شکنجه بهشهادت رساند و خیلی هم حق به جانب، از شکنجه و
کشتاری که انجام میداد، دفاع میکرد. اما روز 21شهریور 95، به ناگاه این
دژخیم اعلام کرد: «بهعنوان دادستان وقت، عمیقاً ابراز تأسف و اعتذار
میکنم و از مقام شهیدان مظلوم این حادثه، جوادیفر، روحالامینی و کامرانی
طلب پوزش کرده و علو درجات آنها را از خداوند بزرگ مسئلت میکنم!» .
سوال این است که چه اتفاقی افتاده که این جانی، یکباره میآید و بعد از 7سال عذرخواهی میکند؟ چون آنچه که به ماهیت چنین شکنجهگرانی برمیگردد، چیزی عوض نشده است. به قول یک مهره رژیم به نام عباس عبدی: «با توجه به روحیات سعید مرتضوی... میتوان اطمینان یافت که این نامه بیش از آنکه ناشی از عذاب چیزی به نام وجدانِ ! مرتضوی باشد، محصول یک توافق برای صدور حکمی سبک و تعلیقی است» .
بله، پس امروز اهرمهای جنایت و سرکوب خامنهای، دنبال توافقی هستند که به شکلی خودشان رو در ببرند! اما باز هم آن سؤال باقی است! که چه شده است که یکباره، پاسدار مرتضوی به فکر عذرخواهی افتاده؟ چندی پیش هم مطهری، نایبرئیس مجلس ارتجاع، با دستپاچگی وارد میدان شد و از جانیان قتلعام 67 خواست عذرخواهی کنند! اصلاً مگر در عمرِ سراسر خون و کشتار این رژیم، تابهحال چیزی به نام عذرخواهی وجود داشته؟
پاسخ این است که «دورانی» تغییر کرده. همان که خود آخوندها به آن میگنویند دوران «پَسا برجام!» . حرف هم خیلی درست است، از زمانی که این دیکتاتوری، زیر فشارها و افشاگریهای مقاومت ایران، مجبور شد بر روی زانوان خونین، پشت میز زهرخوری اتمی بیاید، امروز آن زهر دارد از درون، تار و پودِ نظام را بیش از گذشته میپوساند و از هم میگسلد. برای همین رژیم در تمامیتش، بسیار بسیار ضعیفتر از قبل شده است.
در چنین وضعیت بحرانی، شقه درونی نظام هم عمیقتر شده. در رابطه با همین موضوع، یک عده میگویند باید کسانی مثل مرتضوی را قربانی کنیم، تا آبی روی آتش خشم مردم بشود و شعلههای خشم اجتماعی، تمامیت نظام را نگیرد. مثلاً آخوند زائری میگوید: «وضعیتِ خطرناک و حساس فعلی، تنها با حکم اعدام [مرتضوی] قدری ترمیم خواهد شد و هر گونه سستی و تَهاون نسبت به این موضوع و بیتوجهی به خسارتهای سهمگین و جدی که او به ارکان جمهوری اسلامی وارد کرده است، منجر به تهدیدهایی خواهد شد که فروپاشی نظام، کمترین آنها خواهد بود» .
اما دسته دیگر میگویند، قربانی کردن این مهرهها نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه بنزین روی آتش است. چرا که شکافی را باز میکند که تا ته و تا نابودی تمامیت نظام خواهد رفت. برای همین، میآیند و باز هم از جنایتهای امثال مرتضوی دفاع میکنند.
واقعیت همان «تغییر دوران!» است. چون در شرایطی هستیم که ضربات کاری یکی بعد از دیگری بر پیکره این رژیم وارد شده و بهویژه پس از جاری شدن زهر در رگهای فرتوت نظام، ضعف و پوسیدگی بیشتر، هر روز در سراپای نظام ولایتفقیه، بیشتر نمایان میشود. وضعیتی که شرایط ر ا برای خیزش نهایی یکانهای ارتش آزادی و قیام و انفجار اجتماعی، آماده میکند.
سوال این است که چه اتفاقی افتاده که این جانی، یکباره میآید و بعد از 7سال عذرخواهی میکند؟ چون آنچه که به ماهیت چنین شکنجهگرانی برمیگردد، چیزی عوض نشده است. به قول یک مهره رژیم به نام عباس عبدی: «با توجه به روحیات سعید مرتضوی... میتوان اطمینان یافت که این نامه بیش از آنکه ناشی از عذاب چیزی به نام وجدانِ ! مرتضوی باشد، محصول یک توافق برای صدور حکمی سبک و تعلیقی است» .
بله، پس امروز اهرمهای جنایت و سرکوب خامنهای، دنبال توافقی هستند که به شکلی خودشان رو در ببرند! اما باز هم آن سؤال باقی است! که چه شده است که یکباره، پاسدار مرتضوی به فکر عذرخواهی افتاده؟ چندی پیش هم مطهری، نایبرئیس مجلس ارتجاع، با دستپاچگی وارد میدان شد و از جانیان قتلعام 67 خواست عذرخواهی کنند! اصلاً مگر در عمرِ سراسر خون و کشتار این رژیم، تابهحال چیزی به نام عذرخواهی وجود داشته؟
پاسخ این است که «دورانی» تغییر کرده. همان که خود آخوندها به آن میگنویند دوران «پَسا برجام!» . حرف هم خیلی درست است، از زمانی که این دیکتاتوری، زیر فشارها و افشاگریهای مقاومت ایران، مجبور شد بر روی زانوان خونین، پشت میز زهرخوری اتمی بیاید، امروز آن زهر دارد از درون، تار و پودِ نظام را بیش از گذشته میپوساند و از هم میگسلد. برای همین رژیم در تمامیتش، بسیار بسیار ضعیفتر از قبل شده است.
در چنین وضعیت بحرانی، شقه درونی نظام هم عمیقتر شده. در رابطه با همین موضوع، یک عده میگویند باید کسانی مثل مرتضوی را قربانی کنیم، تا آبی روی آتش خشم مردم بشود و شعلههای خشم اجتماعی، تمامیت نظام را نگیرد. مثلاً آخوند زائری میگوید: «وضعیتِ خطرناک و حساس فعلی، تنها با حکم اعدام [مرتضوی] قدری ترمیم خواهد شد و هر گونه سستی و تَهاون نسبت به این موضوع و بیتوجهی به خسارتهای سهمگین و جدی که او به ارکان جمهوری اسلامی وارد کرده است، منجر به تهدیدهایی خواهد شد که فروپاشی نظام، کمترین آنها خواهد بود» .
اما دسته دیگر میگویند، قربانی کردن این مهرهها نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه بنزین روی آتش است. چرا که شکافی را باز میکند که تا ته و تا نابودی تمامیت نظام خواهد رفت. برای همین، میآیند و باز هم از جنایتهای امثال مرتضوی دفاع میکنند.
واقعیت همان «تغییر دوران!» است. چون در شرایطی هستیم که ضربات کاری یکی بعد از دیگری بر پیکره این رژیم وارد شده و بهویژه پس از جاری شدن زهر در رگهای فرتوت نظام، ضعف و پوسیدگی بیشتر، هر روز در سراپای نظام ولایتفقیه، بیشتر نمایان میشود. وضعیتی که شرایط ر ا برای خیزش نهایی یکانهای ارتش آزادی و قیام و انفجار اجتماعی، آماده میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر