منبع به لينك:

زندانی سیاسی علیرضا گلیپور
زندانی سیاسی علیرضا گلیپور با انتشار نامهای از درون زندان به افشای گوشهیی از فشارها و شکنجههای دژخیمان ولایتفقیه پرداخت.
وی در شروع نامه افشاگرانه خود مینویسد: ”در روزهای گذشته و بهتر بگویم سالهای گذشته که در بازداشت بهسر میبرم فشارهای گوناگونی را متحمل شدهام ولی چه بگویم که دردی است مشترک با دیگر زندانیان امنیتی و جای شکایت ندارم و برای من حداقل افتخار داشت که به جای اینکه در بند خاص و شرایط خاص بهخاطر نسبتهای خانوادگی با مسئولان بیکفایت این کشور قرار بگیرم ٫ در سختی و رنج بابت جسارت بیان حقایق و واقعیت جامعه بودم “.
وی در ادامه نامه خود با اشاره به پرونده سازیها و شکنجههای دژخیمان مینویسد: ”پرونده سازیهای گوناگونی توسط افراد مسئول که در پرونده اسمشان و یا بهتر بگویم اسما ننگشان بود برایم صورت گرفت که با لطف خداوند و البته تلاشهای زیاد وکیل پرونده همه آنها نقش بر آب شد و در آخر فقط حربه فشار روانی و خانوادگی و ضرب و شتم بود که آنهم با اینکه دردش قابل توصیف نیست ولی برای رسیدن به هدف که فروپاشی این نظام جعلی باشد دردش شیرین میشود.
از نفرستادن به مراکز درمانی هم که برایتان زیاد گفته و نوشته شده که البته در این مورد زندانیان مظلوم دیگری نیز هستند.
حال کار به جایی رسیده که میگویند بیایید و بگویید که همه اطلاعاتی که داشتهاید و گفتید دروغ است و به قول خودشان کمک هم بکنم و سوالی که برای خودم پیش میآید و از شما هم میپرسم. اگر میخواستم در سکوت مرگبار دیدن ظلم باشم در سن 26سالگی با موقعیت اجتماعی خوب، کار و زندگی مناسب خودم را وارد مقولهای میکردم که میدانستم آخرش ستم و ظلم به دست این ظالمان است“.
وی در پایان به بیان سوابق و دلایل ورود خود به مبارزه پرداخته و ادامه میدهد: ”مردم عزیزم و دوستان صمیمی من بدون هیچ ادعایی در حالیکه در 14سالگی مدرک لیسانس خود را گرفتم و با ورود به دانشگاه و البته روشن شدن کمی از تفکرم هوادار سازمانی شدم که خانوادهام پیرو راهش بودند و داییام جانش را در این راه از دست داده بود و در سال 83 در سن هجده سالگی به استخدام وزارت ارتباطات در آمدم که این امر باعث دیدن بیشتر ظلم به مردم شد و در حال حاضر دانشجوی دکترای مهندسی برق گرایش مخابرات هستم، در راهم مصمم هستم و تنها سوالم در این همه فشار این است که چرا مردم این کشور با این همه منابع خوب و پتانسیل و فرهنگ غنی باید در قهقرا بهسر برند و چرا بیان حقیقت به مسئولان این کشور این همه فشار میآورد؟
ما میگوییم مردم در فشارند، کشور در فساد است. سؤال میکنند دلیلش را بگو. وقتی میگوییم، میگویند: حالا بیا همه اینها را تکذیب کن و عذرخواهی کن و به جای آن که سرشان را پایین بیاندازند و از شدت شرم بمیرند به ما فشار میآورند“.
خاطر نشان میشود که علیرضا گلیپور در مهرماه ۹۱ دستگیر و بیش از یک سال را در بند ۲۰۹ زندان اوین گذراند که مدت ۸ ماه آن در انفرادی بود.
وی در چهار سالی که در زندان است ممنوع الملاقات بوده و دژخیمان خامنهای حتی از رسیدن لباس گرم به وی خودداری میکنند.
علی رضا گلیپور در آبان 94همراه با جمعی دیگر از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت با انتشار نامهای ضمن محکوم کردن موشک باران کمپ لیبرتی توسط مزدوران رژیم به حمایت از مجاهدین لیبرتی پرداخت، در قسمتی از این نامه آمده است: ”پر واضح است که برای اعمال این سرکوب و ارعاب در داخل و در منطقه... پیش و بیش از هر کس دیگر، اصلیترین خطر و تهدید برای موجودیت خود، یعنی پیشقراولان مقاومت مردمی در برابر خود را هدف موشکهای کینه توزانه خود قرار دهد... و لاجرم این وظیفه و مسئولیت همین اصلیترین و جدیترین نیروی مقاومت است که با مقاومت و ایستادگی (اگر چه پر هزینه!) نقاب از چهره این هیولای آدم کش برداشته، کسانی را که در حال بزرگ کردن چهره این هیولا و ابلیس روحانی نما، هستند و یا عافیت جویانه بدان تن میدهند را به مردم ایران معرفی کنند.
درود و سلام بر ۲۳ شهید قهرمان مقاومت سترگ ایران، کسانی که در شرایط پیچیده و مه آلود جهانی و منطقهای، راه را از بیراهه تشخیص داده و در تیرگی و غوغای استبداد و استعمار و عافیت جویی مبتذل روشنفکرانه، پیامبرگونه، تابلوهای جهت نمای حقیقت و آزادی شدند.
راهشان پر رهرو باد“.
وی در شروع نامه افشاگرانه خود مینویسد: ”در روزهای گذشته و بهتر بگویم سالهای گذشته که در بازداشت بهسر میبرم فشارهای گوناگونی را متحمل شدهام ولی چه بگویم که دردی است مشترک با دیگر زندانیان امنیتی و جای شکایت ندارم و برای من حداقل افتخار داشت که به جای اینکه در بند خاص و شرایط خاص بهخاطر نسبتهای خانوادگی با مسئولان بیکفایت این کشور قرار بگیرم ٫ در سختی و رنج بابت جسارت بیان حقایق و واقعیت جامعه بودم “.
وی در ادامه نامه خود با اشاره به پرونده سازیها و شکنجههای دژخیمان مینویسد: ”پرونده سازیهای گوناگونی توسط افراد مسئول که در پرونده اسمشان و یا بهتر بگویم اسما ننگشان بود برایم صورت گرفت که با لطف خداوند و البته تلاشهای زیاد وکیل پرونده همه آنها نقش بر آب شد و در آخر فقط حربه فشار روانی و خانوادگی و ضرب و شتم بود که آنهم با اینکه دردش قابل توصیف نیست ولی برای رسیدن به هدف که فروپاشی این نظام جعلی باشد دردش شیرین میشود.
از نفرستادن به مراکز درمانی هم که برایتان زیاد گفته و نوشته شده که البته در این مورد زندانیان مظلوم دیگری نیز هستند.
حال کار به جایی رسیده که میگویند بیایید و بگویید که همه اطلاعاتی که داشتهاید و گفتید دروغ است و به قول خودشان کمک هم بکنم و سوالی که برای خودم پیش میآید و از شما هم میپرسم. اگر میخواستم در سکوت مرگبار دیدن ظلم باشم در سن 26سالگی با موقعیت اجتماعی خوب، کار و زندگی مناسب خودم را وارد مقولهای میکردم که میدانستم آخرش ستم و ظلم به دست این ظالمان است“.
وی در پایان به بیان سوابق و دلایل ورود خود به مبارزه پرداخته و ادامه میدهد: ”مردم عزیزم و دوستان صمیمی من بدون هیچ ادعایی در حالیکه در 14سالگی مدرک لیسانس خود را گرفتم و با ورود به دانشگاه و البته روشن شدن کمی از تفکرم هوادار سازمانی شدم که خانوادهام پیرو راهش بودند و داییام جانش را در این راه از دست داده بود و در سال 83 در سن هجده سالگی به استخدام وزارت ارتباطات در آمدم که این امر باعث دیدن بیشتر ظلم به مردم شد و در حال حاضر دانشجوی دکترای مهندسی برق گرایش مخابرات هستم، در راهم مصمم هستم و تنها سوالم در این همه فشار این است که چرا مردم این کشور با این همه منابع خوب و پتانسیل و فرهنگ غنی باید در قهقرا بهسر برند و چرا بیان حقیقت به مسئولان این کشور این همه فشار میآورد؟
ما میگوییم مردم در فشارند، کشور در فساد است. سؤال میکنند دلیلش را بگو. وقتی میگوییم، میگویند: حالا بیا همه اینها را تکذیب کن و عذرخواهی کن و به جای آن که سرشان را پایین بیاندازند و از شدت شرم بمیرند به ما فشار میآورند“.
خاطر نشان میشود که علیرضا گلیپور در مهرماه ۹۱ دستگیر و بیش از یک سال را در بند ۲۰۹ زندان اوین گذراند که مدت ۸ ماه آن در انفرادی بود.
وی در چهار سالی که در زندان است ممنوع الملاقات بوده و دژخیمان خامنهای حتی از رسیدن لباس گرم به وی خودداری میکنند.
علی رضا گلیپور در آبان 94همراه با جمعی دیگر از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت با انتشار نامهای ضمن محکوم کردن موشک باران کمپ لیبرتی توسط مزدوران رژیم به حمایت از مجاهدین لیبرتی پرداخت، در قسمتی از این نامه آمده است: ”پر واضح است که برای اعمال این سرکوب و ارعاب در داخل و در منطقه... پیش و بیش از هر کس دیگر، اصلیترین خطر و تهدید برای موجودیت خود، یعنی پیشقراولان مقاومت مردمی در برابر خود را هدف موشکهای کینه توزانه خود قرار دهد... و لاجرم این وظیفه و مسئولیت همین اصلیترین و جدیترین نیروی مقاومت است که با مقاومت و ایستادگی (اگر چه پر هزینه!) نقاب از چهره این هیولای آدم کش برداشته، کسانی را که در حال بزرگ کردن چهره این هیولا و ابلیس روحانی نما، هستند و یا عافیت جویانه بدان تن میدهند را به مردم ایران معرفی کنند.
درود و سلام بر ۲۳ شهید قهرمان مقاومت سترگ ایران، کسانی که در شرایط پیچیده و مه آلود جهانی و منطقهای، راه را از بیراهه تشخیص داده و در تیرگی و غوغای استبداد و استعمار و عافیت جویی مبتذل روشنفکرانه، پیامبرگونه، تابلوهای جهت نمای حقیقت و آزادی شدند.
راهشان پر رهرو باد“.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر