این واقعیت که سیاست، بخصوص در
ابعاد کلان آن، با معامله و زدوبند و قربانی کردن حقیقت همراه است، در
فرهنگ خشک و زنگ زده صاحبان قدرت در عرصه «رئال پلیتیک»، امری عادی محسوب
می شود. اینکه در این وادی، چه خساراتهای انسانی به نسلهای آینده بشر در
حواشی و محیط این سیاست بازیها وارد می شود را هم، «خسارت های جانبی» نام
می نهند که اگر چه بد، ولی لازم هستند. اما در فرهنگ سیاسی ایرانیان به این
هرج و مرج اخلاقی و ضد انسانی، «سیاست مماشات» می گویند.
داستان «بن رودز» معاون مشاور امنیتی «اوباما» یکی از نمونه های این گونه سیاست بازیهای فاجعه بار در جریان توافقنامه هسته ای موسوم به «برجام» با رژیم حاکم بر ایران است.
«بن رودز» از مدافعان پروپا قرص «برجام»، در مقاله ای 30 صفحه ای که روزنامه نیویورک تایمز در اردیبهشت ماه سال جاری منتشر کرد، بدون اینکه خود انتظار اثرات منفی نوشته اش بر موافقان «برجام» را داشته باشد، به «افشاگریهای» مهمی دست زده است. او در مورد روش های تیم دولت اوباما در پشت صحنه برای قالب کردن ضرورت این توافق به جامعه آمریکا، پرداخته است. این نوشته، سروصدای زیادی را بخصوص درعرصه قانونگذاری آمریکا برانگیخته است. منتقدین «برجام» در آمریکا در تمامی سطوح، دولت اوباما را به گمراه کردن مردم آمریکا متهم می کنند و خواستار رسیدگی قانونی به این امر هستند اما دولت تاکنون مانع آن شده است.
سایت «رادیو فردا» به تاریخ 4 خرداد 1395 تحت عنوان «دلارهایی که «خرج موافقت و مخالفت» با توافق اتمی شد»، نیز به این موضوع پرداخته است.
در مقاله یا بروایتی گفتگوی روزنامه نیویورک تایمز با «بن رودز»، او چگونگی بکار گیری «ان جی او» ها و کارشناسان هسته ای و خبرنگاران دست چین شده، برای جلب توافق شرکای دیگر برای محدود کردن فعالیتهای هسته ای رژیم حاکم بر ایران و در نتیجه نرم کردن مجازاتهای مالی بین المللی بر آن را، شرح داده است.
در این مورد، آن چیزی که بیشتر جلب توجه می کند پرداخت مبالغ مالی قابل توجه به «ان پی آر» نشنال پابلیک رادیو، برای دادن اطلاعات مخدوش و جهت دار در زمینه برنامه هسته ای «ایران» به مردم آمریکا بوده که دولت آمریکا درخواست آنرا داشته است.
آنها از موسسه ای به نام «پلاوشر» استفاده کردند تا این کارها را انجام دهد. در گزارش سال 2015 «پلاوشر» کمکهایی که به رادیوی مزبور شده در طی چند سال به صدها هزار دلار بالغ می شده که بطور مشخص از سال 2010 موضوع «ایران» و برنامه هسته ای آن را بنا به خواست تیم مذاکره کننده و خطوط کلی سیاستهای مربوطه، مطرح می کرده است.
مورد دیگر که این سیاست و «روشهای ننگین» را تلخ تر می کند، کمکهای «پلاوشر» به گروههای مختلف از جمله «نایاک»، لابی شناخته شده رژیم در آمریکاست که وظیفه اول آن «شیطان سازی» از چهره مجاهدین و مقاومت ایران و همچنین خرید آبرو و اعتبار نزد جامعه آمریکا برای رژیم حاکم بر ایران است. طبق این گزارش، این لابی کثیف مبلغ 281 هزار دلار از «پلاوشر» دریافت داشته است.
این مبالغ، بیشتر هزینه تبلیغات و مسافرت و هتل و رستوران این مزدوران در سفر به محل مذاکرات اتمی در اتریش و سویس و جاهای دیگر شده است.
تبلیغات خاص و جهت دار برای تلطیف چهره زشت و غیره قابل تحمل نظام حاکم بر ایران هم از این جمله است. چگونگی نشان دادن تمایل «نظام» برای «نرم شدن»، با هدف فریب جامعه جهانی، مستقیما از سوی وزارت اطلاعات، به این لابی شناخته شده ملاها، ارائه می شده است. آنها تلاش می کردند تا تصویری وارونه از آمادگی «نظام ولایت فقیه» برای همکاری با جامعه جهانی و «تغییر» از درون، نشان داده شود. در این کار «بمب اتم» به بازیچه ای در دست دو طرف تبدیل شده بود.
در همین راستا، «پلاوشر» از طریق دانشگاه پرینستون هم که در این مجموعه قرار دارد، مبلغ 70 هزار دلار به سید حسین موسویان سفیر و سخنگوی سابق رژیم در مذاکرات هسته ای، داده تا به تحلیل و نوشتن مقاله در توجیه این معامله «پرسود» برای طرفهای مختلف، به پردازد.
افشاگریهای ناخودآگاه «بن رودز» در این مقاله و مسایل بعدی، باعث مطرح شدن نام بعضی دیگر از این موسسات پوششی که بعنوان لابی برای پیشبرد سیاستهای خاص حاکمیت در آمریکا کار می کنند، گردید. این موسسات در کلیت خود در آمریکا «قانونی» هستند و در زمینه های مختلف کار خود را می کنند. اما در این مورد خاص، صحبت از دادن «رشوه» است که بدرستی بسیاری از مقامات و مردم آمریکا را به شک و تردید دچار کرده و اهداف دولت را در این مورد زیر سئوال می برند.
در اینجا مسئله این است که چطور دولت آمریکا با زیرپا گذاشتن ابتدایی ترین اصول مورد ادعای خود، در تلاشی هماهنگ با یک رژیم خونخوار و عوامل شناخته شده اش، سیاستی را جلو می برد که مجبور می شود جزییات سرنوشت ساز آنرا نه تنها از جامعه جهانی بلکه از مردم آمریکا و نمایندگان و قانونگذاران خود هم مخفی کند.
رسیدن به یک توافق با رژیم حاکم بر ایران، به منظور توقف برنامه ساخت سلاح هسته ای آن به مدت 10 سال، به عنوان «هدف»، توسط دولت اوباما مطرح شده بود. وسایل اینکار را فراهم کردند تا به این توافق چند ساله برسند. این توافق به گفته بسیاری از دست اندرکارانش یک توافق اطمینان بخش نیست.
دولت اوباما با چشم بستن بر خطرات متعددی که باقی ماندن این رژیم، برای جهان دارد، توافقی را امضاء کرده که هیچگونه تضمینی بجز «راستی آزمایی» برای آن قائل نشده است.
دولت آمریکا با ریختن بعضی از دارایی های ایران به جیب آخوندها، و تلاش برای هموارکردن راه معاملات تجاری بین المللی با این رژیم ضد ایرانی، و چشم بستن بر روی اهداف توسعه طلبانه آن در کشورهای منطقه پرآشوب خاورمیانه، خود و عملکردش را بروشنی در دید و قضاوت مردم ایران قرار داده است.
«برجام»، راه را برای «ولی فقیه» برای دست اندازی در کشورهای منطقه خاورمیانه و زمینه سازی و ایجاد جنگهای فرقه ای هموارتر کرده که منجر به کشتار مردم سوریه و یمن و عراق و ... گردیده است. افزایش بی سابقه اعدامهای خودسرانه با به سخره گرفتن «حقوق بشر» در ایران، بصورت روزمره ادامه دارد و رژیم این اعمال را در پناه «برجام» شدت بیشتری داده است.
اگر «خیانتی» مطرح باشد که هست، خیانت به آرمانهای بشری است که در قاموس سیاست بازان و قدرتمندان کمترین بهایی برای آن منظور نشده و این ننگی تاریخی است بر پیشانی آنها.
داستان «بن رودز» معاون مشاور امنیتی «اوباما» یکی از نمونه های این گونه سیاست بازیهای فاجعه بار در جریان توافقنامه هسته ای موسوم به «برجام» با رژیم حاکم بر ایران است.
«بن رودز» از مدافعان پروپا قرص «برجام»، در مقاله ای 30 صفحه ای که روزنامه نیویورک تایمز در اردیبهشت ماه سال جاری منتشر کرد، بدون اینکه خود انتظار اثرات منفی نوشته اش بر موافقان «برجام» را داشته باشد، به «افشاگریهای» مهمی دست زده است. او در مورد روش های تیم دولت اوباما در پشت صحنه برای قالب کردن ضرورت این توافق به جامعه آمریکا، پرداخته است. این نوشته، سروصدای زیادی را بخصوص درعرصه قانونگذاری آمریکا برانگیخته است. منتقدین «برجام» در آمریکا در تمامی سطوح، دولت اوباما را به گمراه کردن مردم آمریکا متهم می کنند و خواستار رسیدگی قانونی به این امر هستند اما دولت تاکنون مانع آن شده است.
سایت «رادیو فردا» به تاریخ 4 خرداد 1395 تحت عنوان «دلارهایی که «خرج موافقت و مخالفت» با توافق اتمی شد»، نیز به این موضوع پرداخته است.
در مقاله یا بروایتی گفتگوی روزنامه نیویورک تایمز با «بن رودز»، او چگونگی بکار گیری «ان جی او» ها و کارشناسان هسته ای و خبرنگاران دست چین شده، برای جلب توافق شرکای دیگر برای محدود کردن فعالیتهای هسته ای رژیم حاکم بر ایران و در نتیجه نرم کردن مجازاتهای مالی بین المللی بر آن را، شرح داده است.
در این مورد، آن چیزی که بیشتر جلب توجه می کند پرداخت مبالغ مالی قابل توجه به «ان پی آر» نشنال پابلیک رادیو، برای دادن اطلاعات مخدوش و جهت دار در زمینه برنامه هسته ای «ایران» به مردم آمریکا بوده که دولت آمریکا درخواست آنرا داشته است.
آنها از موسسه ای به نام «پلاوشر» استفاده کردند تا این کارها را انجام دهد. در گزارش سال 2015 «پلاوشر» کمکهایی که به رادیوی مزبور شده در طی چند سال به صدها هزار دلار بالغ می شده که بطور مشخص از سال 2010 موضوع «ایران» و برنامه هسته ای آن را بنا به خواست تیم مذاکره کننده و خطوط کلی سیاستهای مربوطه، مطرح می کرده است.
مورد دیگر که این سیاست و «روشهای ننگین» را تلخ تر می کند، کمکهای «پلاوشر» به گروههای مختلف از جمله «نایاک»، لابی شناخته شده رژیم در آمریکاست که وظیفه اول آن «شیطان سازی» از چهره مجاهدین و مقاومت ایران و همچنین خرید آبرو و اعتبار نزد جامعه آمریکا برای رژیم حاکم بر ایران است. طبق این گزارش، این لابی کثیف مبلغ 281 هزار دلار از «پلاوشر» دریافت داشته است.
این مبالغ، بیشتر هزینه تبلیغات و مسافرت و هتل و رستوران این مزدوران در سفر به محل مذاکرات اتمی در اتریش و سویس و جاهای دیگر شده است.
تبلیغات خاص و جهت دار برای تلطیف چهره زشت و غیره قابل تحمل نظام حاکم بر ایران هم از این جمله است. چگونگی نشان دادن تمایل «نظام» برای «نرم شدن»، با هدف فریب جامعه جهانی، مستقیما از سوی وزارت اطلاعات، به این لابی شناخته شده ملاها، ارائه می شده است. آنها تلاش می کردند تا تصویری وارونه از آمادگی «نظام ولایت فقیه» برای همکاری با جامعه جهانی و «تغییر» از درون، نشان داده شود. در این کار «بمب اتم» به بازیچه ای در دست دو طرف تبدیل شده بود.
در همین راستا، «پلاوشر» از طریق دانشگاه پرینستون هم که در این مجموعه قرار دارد، مبلغ 70 هزار دلار به سید حسین موسویان سفیر و سخنگوی سابق رژیم در مذاکرات هسته ای، داده تا به تحلیل و نوشتن مقاله در توجیه این معامله «پرسود» برای طرفهای مختلف، به پردازد.
افشاگریهای ناخودآگاه «بن رودز» در این مقاله و مسایل بعدی، باعث مطرح شدن نام بعضی دیگر از این موسسات پوششی که بعنوان لابی برای پیشبرد سیاستهای خاص حاکمیت در آمریکا کار می کنند، گردید. این موسسات در کلیت خود در آمریکا «قانونی» هستند و در زمینه های مختلف کار خود را می کنند. اما در این مورد خاص، صحبت از دادن «رشوه» است که بدرستی بسیاری از مقامات و مردم آمریکا را به شک و تردید دچار کرده و اهداف دولت را در این مورد زیر سئوال می برند.
در اینجا مسئله این است که چطور دولت آمریکا با زیرپا گذاشتن ابتدایی ترین اصول مورد ادعای خود، در تلاشی هماهنگ با یک رژیم خونخوار و عوامل شناخته شده اش، سیاستی را جلو می برد که مجبور می شود جزییات سرنوشت ساز آنرا نه تنها از جامعه جهانی بلکه از مردم آمریکا و نمایندگان و قانونگذاران خود هم مخفی کند.
رسیدن به یک توافق با رژیم حاکم بر ایران، به منظور توقف برنامه ساخت سلاح هسته ای آن به مدت 10 سال، به عنوان «هدف»، توسط دولت اوباما مطرح شده بود. وسایل اینکار را فراهم کردند تا به این توافق چند ساله برسند. این توافق به گفته بسیاری از دست اندرکارانش یک توافق اطمینان بخش نیست.
دولت اوباما با چشم بستن بر خطرات متعددی که باقی ماندن این رژیم، برای جهان دارد، توافقی را امضاء کرده که هیچگونه تضمینی بجز «راستی آزمایی» برای آن قائل نشده است.
دولت آمریکا با ریختن بعضی از دارایی های ایران به جیب آخوندها، و تلاش برای هموارکردن راه معاملات تجاری بین المللی با این رژیم ضد ایرانی، و چشم بستن بر روی اهداف توسعه طلبانه آن در کشورهای منطقه پرآشوب خاورمیانه، خود و عملکردش را بروشنی در دید و قضاوت مردم ایران قرار داده است.
«برجام»، راه را برای «ولی فقیه» برای دست اندازی در کشورهای منطقه خاورمیانه و زمینه سازی و ایجاد جنگهای فرقه ای هموارتر کرده که منجر به کشتار مردم سوریه و یمن و عراق و ... گردیده است. افزایش بی سابقه اعدامهای خودسرانه با به سخره گرفتن «حقوق بشر» در ایران، بصورت روزمره ادامه دارد و رژیم این اعمال را در پناه «برجام» شدت بیشتری داده است.
اگر «خیانتی» مطرح باشد که هست، خیانت به آرمانهای بشری است که در قاموس سیاست بازان و قدرتمندان کمترین بهایی برای آن منظور نشده و این ننگی تاریخی است بر پیشانی آنها.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر