سفیر لینکلن بلومفیلد، سید احمد غزالی، سلوی اکسوی و عبدالله موسی طایر
کنفرانس بینالمللی در پاریس
با حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت
۲۵آذر ۱۳۹۶
با حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت
۲۵آذر ۱۳۹۶
سفیر لینکلن بلومفیلد، معاون پیشین وزیر خارجه آمریکا:با
تشکر فراوان، خیلی ممنون از همگی، خانم رجوی، میهمانان گرامی، دوستان،
خانمها و آقایان، مایه افتخار من است که دراینجا حضور دارم.
طی چند سال اخیر با بسیاری از ایرانیان خارقالعاده دیدار کرده که زندگی خود را وقف حمایت از آزادی از سرکوبی در ایران کردهاند. داستانهای شخصی آنها حقیقت دایره کوچکی از مردانی را فاش میکند که به مدت 38سال قدرت را در تهران در دست داشتهاند، و همچنین زنان و مردان شجاع شورای ملی مقاومت ایران ، که اکثر آنها قیمت زیادی داده و فداکاری بسیار بالایی برای اعتقادات سیاسی و عشق به میهن کردهاند.
ایران تنها کشوری نیست که تحت حاکمیت سرکوبگر استبدادی مهار شده باشد. اما یک موضوع هست که آخوندهای حاکم بر ایران مؤثرتر از هر دیکتاتوری دیگر انجام میدهند. آنها واقعیت را پیچانده و حقیقت کاذب ایجاد میکنند، برای مردم خودشان و بقیه جهان. اگر ما زمان و تلاش لازمه را اتخاذ ندهیم و بهصورت بسیار دقیق ایران را مورد بررسی قرار ندهیم، در برابر فریبکاریهای آنها آسیبپذیر خواهیم بود.
برای مدت مدیدی من فکر میکردم آیتالله خمینی اصلیترین طرفی بود که باعث سرنگونی شاه شد. اکنون به این اشراف رسیدهام که 14سال قبل از سقوط شاه، روشنفکران و دانشجویانی، و این بهطور خاص شامل مجاهدین خلق هم میشود، در حال کانالیزه کردن تلاشهای خود جهت پایان دادن به سرکوبی و فساد بودند، تا به هموطنان خود اجازه دهند حاکمیت مردم را محقق کنند.
در زمانی که رژیم شاه سقوط کرد بخشهای متعددی از جامعه ایران خواهان این تغییر بودند. این انقلاب آنها بود. در مورد آخوندها، که این روزها آمریکاییان را در مورد گناه تاریخیمان در راهاندازی کودتای 1953 که باعث سرنگونی محمد مصدق شد سرزنش میکنند، هرگز به این اشاره نمیکنند که خود این کودتا را مورد تشویق قرار داده و از بازگشت شاه به قدرت حمایت کردند. آیتالله کاشانی خواستار اعدام مصدق شده بود.
اکنون تاریخ درست را میدانیم که بعد از بازگشت به ایران خمینی شروع به تحلیل بردن مؤسسات دولتی نمود و قانون اساسی خودش را اعمال کرد. اما مردم مدت زیادی در انتظار آزادی سیاسی بودند و با ادعای خمینی در مورد قدرت سیاسی ناشی از اتوریته مذهبی برتر مقاومت کردند. این تهدید استبدادی بالاتری بود نسبت به رژیمی که جایگذینش شد. در ژوئن 1981مردم در برابر خمینی مقاومت کرده و بهصورت انبوه به خیابانهای شهرهای ایران سرازیر شدند. آخوندها در معرض سرنگونی بودند، از طریق همان قیام مردمی که باعث پایان حاکمیت شاه گردید. آنچه بعدش در 21ژوئن 1981رخ داد بلحاظ تاریخی از اهمیت کمتری نستب به کودتای 1953برخوردار نبود.
در حالیکه مشروعیت مردمی خود را از دست داده بود، نیروهای آیتالله خمینی سلاحهای خود را بیرون آورده و با آتش گشودن راه خود را به قدرت باز کردند. از آن روز به بعد، بدون هیچگونه مشروعیت سیاسی، حاکمیتی تروریستی بر مردم ایران اعمال کردند. 38سال گذشته و دیکتاتورهای مذهبی در تهران دست به جنایات پی در پی علیه شهروندان خود و بقیه جهان کردهاند. هیچ دولتی از اعمل تروریستی بیشتر حمایت نکرده یا دست به سوء قصدهای بیشتری در خاک خارجی نکرده است. هیچ کشور حاکمی نرمهای جهانی و قوانین بینالمللی بیشتری را نسبت به این رژیم نقض نکرده است. جهان این اقدامات مستمر و خلاف قانون را تحمل کرده است. دهه بعد از دهه، و بخشی از علت این موضوع ارائه حقیقتی کاذب توسط این رژیم جهت پوشاندن جنایات و فساد خود بوده است.
سالها من فکر میکردم جنگ ایران عراق بعد از 1980 یک دهه ادامه داشت چون دو کشور حاضر کوتاهآمدن نبود. اکنون میدانیم که ظرف 2سال ایران سرزمین خود را پس گرفته و صدام حسین خواستار صلح شده بود. چرا این همه ایرانی باید کشته میشدند و انبوه سروت ملی برای شش سال دیگر باید به هدر میرفت. علت آن این بود که خمینی در حال نبرد برای بقای خود در داخل ایران بود، علیه شهروندان خود، با تمرکز قدرت تحت نظارت خودش و زندانی کردن مخالفان سیاسی تحت عنوان شرایط اضطراری.
وقتی این نزاع غیرقابل تحمل میشد، خمینی و دنبالههای او 30هزار زندانی سیاسی را در تابستان و پاییز 1988 اعدام کردند. جنایتی علیه بشریت در ابعادی تاریخی که اکنون باید بهصورت رسمی توسط ملل متحد، آمریکا و دیگران مورد تحقیق قرار گیرد.
بسیاری از متخصصین سیاست آمریکا مفروض گرفتند ایران برنامه غنیسازی هستهیی خود را بهعنوان ابزاری برای دفاع ملی و امنیت انژری تشکیل داده بود. واقعیت این است که هیچ ارتش خارجی سرزمین ایران را تهدید نمیکرد، و انژری هستهیی یکی از غیرعملیترین گزینهها برای ایران است چون ذخایر طبیعی اورانیوم این کشور تنها در حد تأمین 5ساله رئاکتور بوشهر است.
حقیقت این است که جانشین خمینی، یعنی خامنهای، از اعتبار مذهبی بسیار پائینی برخوردار بود و نتوانست حمایتی در میان جوامع شیعه در خاورمیانه جذب کند. بنابراین در 2005 او کنترل بخش برجسته اقتصاد ایران را به سپاه پاسداران و بنیادهای بازنشستگی نظامی داد. اکنون همگی مطلع هستند که سپاه پاسداران اقدام به صدور سلاح، مواد انفجاری، هروئین و دیگر تجارت غیرقانونی نموده، از جمله قاچاق زنان جوان.
امروز میتوانیم ببینیم که حاکمان ایران در حال صرف میلیاردها دلار جهت تأمین جنگهای نیابتی در سوریه، عراق و یمن هستند، در حالیکه هیچ پولی جهت نجات شهروندان ایرانی بعد از زلزله نوامبر در کرمانشاه نمیکنند. صدها نفر کشته شدند. احتمالاً اصلیترین فریب رژیم ایران مربوط به حمایت آنها از رژیم بشار اسد در دمشق است که در 2011 آغاز شد. چرا ایران نظامیان سپاه پاسداران و نیروی قدس را به سوریه اعزام کرد و بهطور همزمان به واشینگتن علامت داد که حاضر به مذاکره حول برنامه هستهیی بودند؟ رژیم خواستار آن بود که ما باورکنیم اولویت آن تأمین تسکین اقتصادی برای 79میلیون ایرانی بود.
در نزاع سوریه بیش از 30تن از فرماندهان بلندپایه نیروی قدس و سپاه پاسداران در حال کمک به رژیم اسد در نابودی شهرهای پرجمعیت با بشکههای انفجاری و سلاحهای شیمیایی، کشته شدند. هزینه حفظ آن تقریباً 70هزار نظامی در سوریه و 80هزار تن دیگر در عراق، که همگی از تهران حقوق میگرفتند، بسیار بالا است. هیچکدام از این پولها صرف کمک به مردم خود ایران نمیشوند.
کنگره آمریکا از وزارت خزانهداری ما خواسته است گزارشی رسمی در مورد سرمایههای آخوندهای حاکم بر ایران ارائه دهد. آخوندهایی که سالهاست داراییهای با ارزش را توقیف کرده و 40درصد یا بیشتر اقتصاد ایران را کنترل میکنند. ما در معرض این هستیم که بفهمیم دیکتاتورهای مذهبی در میان سروتمندترین مادهگرایان جهان هستند. شما هیچ فروتنی شخصی یا فداکاری در میان این دسته از افراد نخواهید یافت. یک خیال دیگر از بین میرود.
در حالیکه به سال جدید 2018 نگاه میکنیم، باید عهد کنیم که به این فریبکارهای و خیالاتی که این دیکتاتوری شرور سالهاست برای بقای خود بر آن متکی بوده است. باید قویاً ایران را در برابر وظایف خود تحت برجام قرار دهیم. باید تأکید کنیم که مکانهای مشکوک به فعالیت هستهیی سری بهطور معتبر مورد بازرسی قرار گیرند. باید بهرسمیت بشناسیم که انتخاباتی که در آن کمتر از دو درصد از کاندیداهای ثبتنام کرده برای ریاست جمهوری مجاز به شرکت هستند تنها یک نمایش و در واقع توهینی به ارزشهای دموکراتیک است.
باید این تصور را کنار بگذاریم که رئیسجمهور و وزیر خارجه ایران معادل رهبران غربی هستند. آنها اینطور نیستند. اینها مجریان دستچین شده خود رژیم هستند و وظیفه آنها قانع کردن شهروندان ایرانی و جهان خارج است که از مقصر دانستن ولیفقیه رژیم ایران بابت جنایات و شکستهایش، خودداری کنند. و وقتی وزیر خارجه ظریف تلاش میکند به ما در مورد نقش سازنده ایران رهنمود دهد، باید یادآوری کنیم که قاسم سلیمانی، و نه ظریف، همه اهرمها و منابع سیاست خارجی را برای این رژیم کنترل میکند. باید به نقش مرکزی این رژیم در را جنایت هولناک رژیم سوریه علیه مردم خود بهرسمیت بشناسیم. 10میلیون شهروند سوری آواره هستند و نیم میلیون کشته شدهاند. برای این اعمال باید حسابرسی و عواقبی باشد.
باید به جد بر علیه بهکارگیری مستمر حکم اعدام در ایران بدون هیچگونه پروسه قانونی اعتراض کنیم. بالاترین آمار اعدامها نسبت به جمعیت در جهان باید پایان یابد و همه ما باید خواستار تحقیقات کامل حول قتلعام 30هزار زندانی سیاسی در 1988 شویم. اکثر آنها اعضاء یا حامیان مقاومت بودهاند.
مقامات ارشد این رژیم همگی شخصاً مسئول اعمال شنیع قتل، مخاصمات و تروریسم هستند. سال 2018 باید سالی باشد که پروندههای آنها بالاخره فاش شوند و عدالت برقرار گردد. از بیروت، تا برلین تا بوئنوس آیرس، و باید که مأموران و سازمانهای پوشش به خوبی پنهان شده این رژیم در پایتختهای غربی را مورد تحقیق و بحث قرار دهیم.
وقتی بالاخره این فریبکاریها را فاش کرده و تبلیغات و دروغها را رو میکنیم، شاهد رژیمی ضعیف، نامشروع، ریاکار و مستاصل خواهیم بود. این رژیم دارد پول خونریزی میکند تا مانع خواسته عمومی در سوریه و عراق گردد، و در عین حال آبروی یک تمدن مفتخر ایرانی را خدشهدار کرده و انزواء بینالمللی این کشور را عمیقتر میکند.
در عین حال این رژیم به سرکوب حقوق غیرقابل انکار مردم خود ادامه میدهد. هیچکدام از اعمال آنها وعده آیندهیی بهتر به مردم ایران نمیدهد. دخالتهای خارجی آنها بر حاکمیت و ثبات کشورهای همجوار نفوذ کرده و شبکههای جنایتکار قاچاق را حفظ میکند. نماد مذهبی آنها، یعنی ولایتفقیه، از هیچ هدف انساندوستانه یا هدفی در آینده برخوردار نیست.
حقیقت نشان خواهد داد که شورای ملی مقاومت و پایههای بنیادین آنها، مجاهدین خلق ایران، برای نیم قرن در برابر بیعدالتی، سرکوبی، فساد و مخاصمات بینالمللی این رژیم ایستاده است، و امروز نسبت به هر گروه مقاومت سازمانیافته دیگر از حمایت و اعتبار بیشتری در سراسر جهان، و بله، در داخل ایران، برخوردار است.
حقیقت روشن خواهد ساخت که زمان آن فرا رسیده که عدالت، تسکین و بالاخره آزادی برای مردم بزرگ ایران محقق گردد. برای آنها، و برای خودمان، باید همگی برای ایرانی آزاد قیام کرده و 2018را به واقع به سالی مبارک تبدیل کنیم.
با تشکر
سلوی اکسوی، معاون رئیس ائتلاف ملی سوریه
با خوشآمد به همگی شما
وقتی که من از منظر بیرونی به قربانیان رژیم آخوندها از جوانان و پسران ودختران نوجوان نگاه میکنم، مجدداً روی درستی تصمیم خودم برای آمدن به اینجا مطمئن میشوم. نمی خواهم وقت زیادی بگیرم من فقط به دو دقیقه نیاز دارم که پیامم را برسانم. در زمانی که مقاومت کم و نایاب شده و تعداد افراد هواداران حق کم شده، وآزادیخواهان و عدالت خواهان برای خلقها در داخل وبیرون میهنشان مورد تعقیب قرار دارند، در این شرایط، مجموعه ای از آزادگان را درمی یابیم که یک خانم آنها را رهبری و هدایت میکنددر مقابل یک رژیم سرکوبگر میایستند رژیمی که رحمی نمیشناسد و بجز خودش به کس دیگری گوش نمیدهد. من تشکر وسپاس خودم را به همگی شما تقدیم میکنم. طبعاً مردم سوریه همانطور که همکارانم صحبت کردند مصائب بسیار زیادی از تروریسم رژیم آخوندها عاید آنها شده است. این رژیم تمامی ادوات سرکوب و قتل را بهکار گرفته است علاوه براینها آواره کردن ومهمتر از همه اینها تغییر بافت جمعیتی که در سوریه صورت گرفته است وتمامی اینها برای تحقق یک پروژه استعماری و حمایت از یک رژیم که بر مردم سوریه با شریعت قتل و شکنجه حکومت میکند. اگر کسی گمان میکند که انقلاب سوریه، صرفاً از سرزمین و مردم سوریه دفاع میکند، درعلم وشناخت خود نسبت به انقلاب سوریه دراشتباه است. این انقلاب در مقابل یک عمل استعماری تروریستی که بر اساس طرح هایی که هدفش انهدام منطقه از طریق شبهنظامیان وباندها مسلح است، عمل میکند.
ای آقایان، پیروزی انقلاب سوریه، از یمن و سرزمین آن حفاظت میکند، پیروزی انقلاب سوریه از ایران و سرزمین آن حفاظت میکند، پیروزی انقلاب سوریه، حافظ عراق است، حافظ منطقه در تمامیت آن است. همچنین میخواهم از این فرصت نسبت به آنچه که زنان در سایه رژیم های مستبد از آن رنج میبرند مانند رژیم های ایران وسوریه، اشارهای داشته باشم. اذیت و آزار زنان وسوء استفاده از آنها، موضوعی سیستماتیک شده است که این رژیمها به آن متوسل میشوند که روح کرامت را از آن تهی کنند. الان این حقیقت بشکل واضحی آشکار شده است. و باید که رهبران جهان درکنار انسانها و مبارزه آنها علیه دیکتاتورها بایستند. از شما تشکر میکنم و امیدوارم که حق به بطورکامل و نه ناقص به صاحبان آن بازگردد. تشکر میکنم از تمامی کسانی که درکنار حق مردم برای رسیدن به آزادیشان میایستند، تشکر میکنم از تمامی کسانی که از آرمانهای عادلانه دفاع میکنند وتمامی کسانی که در مقابل گسترش استعمار میایستند با تشکر بسیار
سعید شمسبا سلام من سعید هستم. دانشجوی اخراجی سال آخر مهندسی عمران. در آغاز میخواهم درود بفرستم به جوانانی که در همین لحظه در سیاهچهالهای ابلیس زمان خامنهای در زیر ضرب داغ و درفش نغمه نبرد و سرود آزادی سر میدهند. همین یک هفته پیش و درست در روز دانشجو زمانه زیوییه دانشجوی سال آخر حقوق رو به جرم آزادیخواهی به 50ضربه شلاق محکوم کردند.
آشنایی من با مجاهدین برمیگرده به قیامهای خونین سال 88. عصیان نسلی دردمند. درد سرکوب و ستم و اختناق. درد بغض فروخورده سالیان خفقان. دربدر تشنهای در بیایان بهدنبال درمان. درمانی که نه یک رویا بلکه حقیقتی بود خون سرشته. در بحبوحه اون قیام بود که کتاب استراتژی و قیام برادر مسعود رو خواندم. و با مجاهدین و آرمانشون آشنا شدم. و پس از مدتی جستجو موفق شدم به آنها وصل بشوم. سر یکی از قرارها دستگیر شدم. زیر بازجویی به چشم دیدم دستگاه خمینی موجوداتی تولید کرده که کاملاً آگاهانه قصد نابودی عشق و انسانیت را دارند. با خودم گفتم اینهمه الگو داریم که تا آخرش ایستادند. پس من هم میتوانم. پس عهد بستم که تا آخرش بایستم.
بالاخره توانستم بازجوها را با یک طرحی فریب بدهم و آزاد بشوم. برای ادامه راهی که انتخاب کرده بودم تصمیم به خروج از کشور گرفتم. میدانستم که اگر سر مرز دستگیر بشم چی بسرم میاد.
ولی با خودم گفتم مگر خون من از خون ستار بهشتی سنگینتره.
ستاری که بازجوهایش بهش میگفتند شما باید دهانتان را ببندید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام و نشان. بدون اینکه کسی بداند چه بر سر شما آمده. باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد.
که مادران سیاهپوش داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد هنوز از سجادهها سر بر نگرفتهاند.
به همین دلیل باز انتخاب کردم که خودم را نشگنم و خطر کردم و مخفیانه و زیر رگبار پاسداران از مرز رد شدم. نه برای جان بدر برد ن. که برای تداوم عهدی که بسته بودم و ایستادن تا به آخر
برای ارتقای مبارزهیی که شروع کرده بودم به یک مبارزه حرفهای تمام عیار و تا پای جان. اکنون درست است که در خارج از ایران هستم ولی عزم جزم کردم الگوهایی مثل رحمان منانی و امیر نظری و حنیف و سیاووش و صبا و مهدیه را چراغ راه خود کنم. و با عشق به آرمان آزادی همه چیزم را در این راه بگذارم.
اکنون در سنگری دیگر برای آزادی میرزمم و مطمین هستم که دست بهدست هم همراه با سیل خروشان خلق و رزم آوران آن را بهدست خواهیم آورد. هر چند بهای گوهر گرانبهای آزادی سنگین هست.
میثاق یزدان نژادبا عرض سلام و درود به خواهر مریم و با تشکر از مهیمانان محترم که در این سالن سالها از مردم و مقاومت ایران حمایت کردند. من میثاق یزدان نژاد هستم. 31سال دارم و بهدلیل هواداری از مجاهدین و شرکت در بزرگداشت شهدای سال 67نه سال در زندان بودم و با علی صارمی که به اتهام شرکت در مراسم خاوران اعدام شد مدت زیادی هم بند بودم.
سال گذشته ایران را مخفیانه ترک کردم. چندین ماه هست که در اروپا هستم. بهعنوان کسی که تازه از ایران و تازه از زندان آمده دو نکته میخواستم خدمت شما عرض کنم.
نکته اول. در مورد زندان و جنایات رژیم که گفتنی زیاد ا ست. من از بیست سالگی تا سی سالگی شاهد جنایات زیادی در زندانها بودهام. امروز میخواهم روی این نکته تأکید کنم که رژیم بیشترین ترسش از مجاهدین و مقاومت بود. یک بازجو میگفت اگر تو در هر گروه مخالف دیگری بودی کاری نداشتیم ولی چون که رفتی طرف سازمان ما دستگیرت کردیم.
و میگفت کار اصلی و یک ما در وزارت اطلاعات مجاهدین هستند.
یک بازجوی دیگر هر موقع اخباری از مقاومت میشنید با نگرانی به زندانیان میگفت: اگر فردا رژیم سرنگون بشود شما با ما چکار میکنید. نمونه دیگر یکبار وقتی در سلول انفرادی بودم بازجویی با عصبانیت گفت: به این تلویزیون مقاومت بگویید اینقدر در مورد زندانیها نگویند.
در سلول انفرادی نیز من میتوانستم تاثیرگذاری سیمای آزادی و ترس و وحشت رژیم را ببینم.
اما نکته دوم. بهعنوان جوانی که در جامعه ایران بوده و با خانوادهها و اقشار مختلف مردم سر و کار داشته میخواهم تأکید کنم که مردم این رژیم را نمیخواهند. و برخلاف شوهای هدایت شدهای که برای میهمانان خارجی ترتیب میدهند مردم با رژیم کنار نیامده و سرنگونی آن را میخواهند.
حتی در بدنه حاکمیت در سطوح مختلف همه بنوعی از رژیم و عملکرد آن ناراضی و مخالف هستند و میخواهند که هر چه زودتر ریشه ظلم کنده شود.
مردم سمپاتی زیادی به مقاومت و مجاهدین دارند. چرا که آنها را سمبل مقاومت و پایداری در مقابل رژیم میدانند. گرچه رژیم آخوندی با سرکوب و اختناق اجازه بروز مخالفت و اعتراض را نمیدهد. ولی در هر فرصتی مانند سال 1388 این آتش زیرخاکستر شعله میکشد، در خیابان- مترو و مغازه - بازار - همه جا صحبت از این هست که کی این آخوندها میروند. کارگران - کارمندان - دانشجویان و مردم کوچه و بازار علت تورم و بحران اقتصادی - را رژیم حاکم و دزدی و چپاول سران آن میدانند. من از مردم عادی - در فروشگاه
می شنیدم که علت گرانی جنگ در سوریه است. زندانیان عادی هم به مجاهدین ابراز محبت و سمپاتی میکردند. و از رژیم ابراز تنفر و آرزوی سرنگونی هر چه زودتر آن را میکردند.
اجازه بدهید صحبتهایم را با این امید به پایان ببرم که با همکاری خلق محبوبمان هر چه زودتر سرنگونی - رژیم را سرنگون و ایران را از دست دیکتاتوری مذهبی آزاد میکنیم از حمایت شما نسبت به ما و مردممان در این مسیر صمیمانه متشکرم
سید احمد غزالی، نخستوزیر پیشین الجزایربرادران و خواهران عزیز،
برای من همیشه مایه افتخار بوده که در کنار برادران و خواهران مقاومت ایران باشم که همواره توسط دوستان متعددی همراهی میشوند که از اقصی نقاط جهان آمدهاند، از تمام کشورهای اروپا، از ایالات متحده، از کانادا، استرالیا و کشورهای عرب.
همچنین جا دارد تقدیر کنم از دانیل میتران که تا آخرین نفس، در کنار آبه پیر و شخصیتهای دیگر همواره همراه اهداف درست مقاومت ایران بودند. مطمئنم که اگر فرانسوا و دانیل میتران و همچنین کلود شسون که وزیر امور خارجه بود در حال حاضر به ما نگاه میکردند، مایه افتخارشان بود که یکی از فرزندانشان، ژیلبر میتران، مبارزه برای آزادسازی ایران را ادامه میدهد.
من از مقاومت ایران صحبت کردم و عمداً از واژه اپوزیسیون ایران استفاده نکردم. اپوزیسیون مال کشورهایی است که دارای یک اپوزیسیون هستند؛ کشورهایی که قبول میکنند یک اپوزیسیون داشته باشند. اپوزیسیون عبارت است یک رقابت عادی و مشروع برای کسب حکومت. تا جایی که به ایران برمیگردد، شورای ملی مقاومت ایران نام خود را شورای ملی اپوزیسیون ایران نگذاشت. نام آن شورای ملی مقاومت ایران است که قدمت مبارزان آن خیلی قبل از سرنگونی شاه است
جهان غرب و جهان عرب نباید اشتباه کند. صورت مسأله ایران یک رقابت ساده منطقهای نیست. من میتوانم گواهی بدهم. من رئیس دولت جمهوری الجزایر بودم در دورانی که رئیسجمهور الجزایر محمد بوضیاف بود که یکی از برجستهترین رهبران انقلاب الجزایر بود. همین محمد بوضیاف در سال 1992تصمیم گرفت روابط دیپلوماتیک با ایران را متوقف کند. چرا؟ چون بر این باور بود و اطلاعاتی در این زمینه داشتیم که حکومت ایران از تروریسم در الجزایر حمایت میکرد. این بهرغم این بود که بعد از انقلاب اسلامی که بر این باور بودیم که انقلابی مردمی و دموکراتیک بوده الجزایر شاید تنها کشور عربی بود که در جنگ ایران و عراق سمت عراق نبود و روابط بسیار دوستانه با حکومت ایران داشت. الجزایر کمک کرد که بحران و اختلافی که در دوران گروگانها در تهران بین ایران و حکومت آمریکا بود را حل وفصل کند. با این وجود تردیدی به خود راه ندادند که از تروریسم حمایت کنند، در زمانی که الجزایر یکی از اولین کشورهایی بود که قربانی تروریسم تحت نام اسلام شد.
پس برای مقاومت ایران صورت مسأله تصاحب قدرت نیست. صورت مسأله نفی کامل حکومتی منفور است، حکومتی بیرحم و حکومتی بسیار خطرناک نه تنها برای مردم ایران که بیش از سی سال است آن را سرکوب میکند، بلکه برای منطقه، برای تمام کشورهای عرب و مسلمان و شاید برای کل جهان. چرا؟
در قانون رژیم ایران تنها مجازات کسی که با خدا در جنگ است حکم مرگ است. در تظاهرات 2یا 9ژوئیه 2009 فتوایی داده شد بر مبنای اینکه آنهایی که علیه دولت تظاهرات میکنند محارب هستند و باید آنها را محکوم به مرگ کرد. خانمها و آقایان صحبت از کشوری میکنیم که صرف تظاهرات علیه دولت، و همانطور که جوانان همین الآن میگفتند مخالفت با مواضع دولت شما را با حکم مرگ مواجه میسازد. و خدا میدانید که چقدر در این کشور آدم میکشند، بهدار میآویزند و زنان را سنگسار میکنند. بگذارید مردم ایران این حکومت را سرنگون کنند. و ویژگی و مشخصه مقاومت ایران این است که ایران یکی از کشورهای نایاب عرب و مسلمان است که دارای یک آلترناتیو برای دیکتاتوری و خودکامگی است. صورت مسأله اینجاست،
قدمت این مقاومت از زمان شاه نیست، از زمان مصدق است. آنها نوادگان فکری مصدق هستند و مبارزان آزادی از 60سال پیش تاکنون هستند.
این نکتهای بود که میخواستم بگویم و این اهمیت مبارزهای است که ایرانیان دارند. با معذرت.
عبدالله موسی طایر، رئیس مرکز آینده خلیجفارس ( عربستان سعودی ) بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا اجازه بدهید که پیام کوتاهی به خانم مریم رجوی داشته باشم. به شما میگویم که وضعیت ایران بحرانی است.
بسیاری از همکاران در گذشته از امیدواریشان صحبت کردند که یک کنفرانس مشابهی در تهران برگزار شود. اما من چشم به این دوختهام که شما را در خانههایتان در تهران ببینم و نه فقط در تهران. و من یقین دارم که این کار بهزودی انجام خواهد شد. قبل از سال 1979، حج موضع تهدیدی برای مسلمانان نبود، بلکه محل امن و امنیت و اطمینان بود. القاعده ای در کار نبود و داعشی نبود. از سال 1932 که سال یکپارچگی مملکت عربستان سعودی است، حتی یک عمل تروریستی در منطقه ما وجود نداشته است. حشد الشعبی وجود نداشت و نه حزبالله و نه انصار الله و نه حوثیها. ما به هم نزدیک بودیم.
قبل از سال 1979 صنعاء و بیروت و دمشق و بغداد بود. هر کدام پایتخت یک کشور عربی بود که میشد به آنها در یک مرخصی و یا کوتاهترین مرخصی سفر کرد. امروز یک دوگانگی بهوجود آمده. بین سنیها و شیعیان. دوگانگی بین فارسها و اعراب. این دوگانگی توسط این رژیم فرقهگرای ایران بهوجود آمده است. این مسائل وجود نداشته است. من اهل جنوب عربستان هستم جایی که مذهب شافعی در آن ریشهدار است. ما در همان مساجد زیدیها نماز میخواندیم و در هر نقطهای با آنها حشر و نشر داشتیم. ما در نجران با اسماعیلیها صحبت میکردیم و با شیعیان در منطقه شرقی. و اصلاً چنین موانعی بین ما وجود نداشت. این موانع از سال 1979 بوجود آمده است. کسانی که راجع به گفتگو با رژیم ایران صحبت میکنند، به اعتقاد من آنها از ایدیولوژی رژیم فهمی ندارند. این رژیم نمیتواند که گفتگو کند. رژیم بر این اساس وجود دارد که نماینده همه مسلمانهاست. و اساس تفکرش این است که مقابل کشورهای کفر است.
اما وضعیت این رژیم مثل خیمه میماند که تیرکهای آن در عراق و سوریه و لبنان و یمن است. اگر بتوانیم این عمودها را قطع کنیم، این رژیم در داخل بهدست مردم ایران سرنگون خواهد شد. ما همچنین به تفکیک مسائل اساسی در منطقه نیاز داریم. از جمله مسأله فلسطین است که این رژیم آن را بهانهای برای ایجاد شبهنظامیان بهاصطلاح مقاومت تبدیل کرده است. آیا برای جهان کار سختی است که بهانههای این رژیم برای استمرار تعدی به مردم ایران و همسایگانش از دستش بگیرد. همه ما در این سالن به درجات مختلف قربانی هستیم. اما قربانی اصلی که با ما در اینجا نیست، مردم ایران است که امیدواریم که در ایران به دیدارشان برویم و یا در هر نقطه ای از این جهان که آزادی را نفس میکشند و آینده ای دارند و میخواهند که اوضاع بهتر از وضع حاضر باشد السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته
طی چند سال اخیر با بسیاری از ایرانیان خارقالعاده دیدار کرده که زندگی خود را وقف حمایت از آزادی از سرکوبی در ایران کردهاند. داستانهای شخصی آنها حقیقت دایره کوچکی از مردانی را فاش میکند که به مدت 38سال قدرت را در تهران در دست داشتهاند، و همچنین زنان و مردان شجاع شورای ملی مقاومت ایران ، که اکثر آنها قیمت زیادی داده و فداکاری بسیار بالایی برای اعتقادات سیاسی و عشق به میهن کردهاند.
ایران تنها کشوری نیست که تحت حاکمیت سرکوبگر استبدادی مهار شده باشد. اما یک موضوع هست که آخوندهای حاکم بر ایران مؤثرتر از هر دیکتاتوری دیگر انجام میدهند. آنها واقعیت را پیچانده و حقیقت کاذب ایجاد میکنند، برای مردم خودشان و بقیه جهان. اگر ما زمان و تلاش لازمه را اتخاذ ندهیم و بهصورت بسیار دقیق ایران را مورد بررسی قرار ندهیم، در برابر فریبکاریهای آنها آسیبپذیر خواهیم بود.
برای مدت مدیدی من فکر میکردم آیتالله خمینی اصلیترین طرفی بود که باعث سرنگونی شاه شد. اکنون به این اشراف رسیدهام که 14سال قبل از سقوط شاه، روشنفکران و دانشجویانی، و این بهطور خاص شامل مجاهدین خلق هم میشود، در حال کانالیزه کردن تلاشهای خود جهت پایان دادن به سرکوبی و فساد بودند، تا به هموطنان خود اجازه دهند حاکمیت مردم را محقق کنند.
در زمانی که رژیم شاه سقوط کرد بخشهای متعددی از جامعه ایران خواهان این تغییر بودند. این انقلاب آنها بود. در مورد آخوندها، که این روزها آمریکاییان را در مورد گناه تاریخیمان در راهاندازی کودتای 1953 که باعث سرنگونی محمد مصدق شد سرزنش میکنند، هرگز به این اشاره نمیکنند که خود این کودتا را مورد تشویق قرار داده و از بازگشت شاه به قدرت حمایت کردند. آیتالله کاشانی خواستار اعدام مصدق شده بود.
اکنون تاریخ درست را میدانیم که بعد از بازگشت به ایران خمینی شروع به تحلیل بردن مؤسسات دولتی نمود و قانون اساسی خودش را اعمال کرد. اما مردم مدت زیادی در انتظار آزادی سیاسی بودند و با ادعای خمینی در مورد قدرت سیاسی ناشی از اتوریته مذهبی برتر مقاومت کردند. این تهدید استبدادی بالاتری بود نسبت به رژیمی که جایگذینش شد. در ژوئن 1981مردم در برابر خمینی مقاومت کرده و بهصورت انبوه به خیابانهای شهرهای ایران سرازیر شدند. آخوندها در معرض سرنگونی بودند، از طریق همان قیام مردمی که باعث پایان حاکمیت شاه گردید. آنچه بعدش در 21ژوئن 1981رخ داد بلحاظ تاریخی از اهمیت کمتری نستب به کودتای 1953برخوردار نبود.
در حالیکه مشروعیت مردمی خود را از دست داده بود، نیروهای آیتالله خمینی سلاحهای خود را بیرون آورده و با آتش گشودن راه خود را به قدرت باز کردند. از آن روز به بعد، بدون هیچگونه مشروعیت سیاسی، حاکمیتی تروریستی بر مردم ایران اعمال کردند. 38سال گذشته و دیکتاتورهای مذهبی در تهران دست به جنایات پی در پی علیه شهروندان خود و بقیه جهان کردهاند. هیچ دولتی از اعمل تروریستی بیشتر حمایت نکرده یا دست به سوء قصدهای بیشتری در خاک خارجی نکرده است. هیچ کشور حاکمی نرمهای جهانی و قوانین بینالمللی بیشتری را نسبت به این رژیم نقض نکرده است. جهان این اقدامات مستمر و خلاف قانون را تحمل کرده است. دهه بعد از دهه، و بخشی از علت این موضوع ارائه حقیقتی کاذب توسط این رژیم جهت پوشاندن جنایات و فساد خود بوده است.
سالها من فکر میکردم جنگ ایران عراق بعد از 1980 یک دهه ادامه داشت چون دو کشور حاضر کوتاهآمدن نبود. اکنون میدانیم که ظرف 2سال ایران سرزمین خود را پس گرفته و صدام حسین خواستار صلح شده بود. چرا این همه ایرانی باید کشته میشدند و انبوه سروت ملی برای شش سال دیگر باید به هدر میرفت. علت آن این بود که خمینی در حال نبرد برای بقای خود در داخل ایران بود، علیه شهروندان خود، با تمرکز قدرت تحت نظارت خودش و زندانی کردن مخالفان سیاسی تحت عنوان شرایط اضطراری.
وقتی این نزاع غیرقابل تحمل میشد، خمینی و دنبالههای او 30هزار زندانی سیاسی را در تابستان و پاییز 1988 اعدام کردند. جنایتی علیه بشریت در ابعادی تاریخی که اکنون باید بهصورت رسمی توسط ملل متحد، آمریکا و دیگران مورد تحقیق قرار گیرد.
بسیاری از متخصصین سیاست آمریکا مفروض گرفتند ایران برنامه غنیسازی هستهیی خود را بهعنوان ابزاری برای دفاع ملی و امنیت انژری تشکیل داده بود. واقعیت این است که هیچ ارتش خارجی سرزمین ایران را تهدید نمیکرد، و انژری هستهیی یکی از غیرعملیترین گزینهها برای ایران است چون ذخایر طبیعی اورانیوم این کشور تنها در حد تأمین 5ساله رئاکتور بوشهر است.
حقیقت این است که جانشین خمینی، یعنی خامنهای، از اعتبار مذهبی بسیار پائینی برخوردار بود و نتوانست حمایتی در میان جوامع شیعه در خاورمیانه جذب کند. بنابراین در 2005 او کنترل بخش برجسته اقتصاد ایران را به سپاه پاسداران و بنیادهای بازنشستگی نظامی داد. اکنون همگی مطلع هستند که سپاه پاسداران اقدام به صدور سلاح، مواد انفجاری، هروئین و دیگر تجارت غیرقانونی نموده، از جمله قاچاق زنان جوان.
امروز میتوانیم ببینیم که حاکمان ایران در حال صرف میلیاردها دلار جهت تأمین جنگهای نیابتی در سوریه، عراق و یمن هستند، در حالیکه هیچ پولی جهت نجات شهروندان ایرانی بعد از زلزله نوامبر در کرمانشاه نمیکنند. صدها نفر کشته شدند. احتمالاً اصلیترین فریب رژیم ایران مربوط به حمایت آنها از رژیم بشار اسد در دمشق است که در 2011 آغاز شد. چرا ایران نظامیان سپاه پاسداران و نیروی قدس را به سوریه اعزام کرد و بهطور همزمان به واشینگتن علامت داد که حاضر به مذاکره حول برنامه هستهیی بودند؟ رژیم خواستار آن بود که ما باورکنیم اولویت آن تأمین تسکین اقتصادی برای 79میلیون ایرانی بود.
در نزاع سوریه بیش از 30تن از فرماندهان بلندپایه نیروی قدس و سپاه پاسداران در حال کمک به رژیم اسد در نابودی شهرهای پرجمعیت با بشکههای انفجاری و سلاحهای شیمیایی، کشته شدند. هزینه حفظ آن تقریباً 70هزار نظامی در سوریه و 80هزار تن دیگر در عراق، که همگی از تهران حقوق میگرفتند، بسیار بالا است. هیچکدام از این پولها صرف کمک به مردم خود ایران نمیشوند.
کنگره آمریکا از وزارت خزانهداری ما خواسته است گزارشی رسمی در مورد سرمایههای آخوندهای حاکم بر ایران ارائه دهد. آخوندهایی که سالهاست داراییهای با ارزش را توقیف کرده و 40درصد یا بیشتر اقتصاد ایران را کنترل میکنند. ما در معرض این هستیم که بفهمیم دیکتاتورهای مذهبی در میان سروتمندترین مادهگرایان جهان هستند. شما هیچ فروتنی شخصی یا فداکاری در میان این دسته از افراد نخواهید یافت. یک خیال دیگر از بین میرود.
در حالیکه به سال جدید 2018 نگاه میکنیم، باید عهد کنیم که به این فریبکارهای و خیالاتی که این دیکتاتوری شرور سالهاست برای بقای خود بر آن متکی بوده است. باید قویاً ایران را در برابر وظایف خود تحت برجام قرار دهیم. باید تأکید کنیم که مکانهای مشکوک به فعالیت هستهیی سری بهطور معتبر مورد بازرسی قرار گیرند. باید بهرسمیت بشناسیم که انتخاباتی که در آن کمتر از دو درصد از کاندیداهای ثبتنام کرده برای ریاست جمهوری مجاز به شرکت هستند تنها یک نمایش و در واقع توهینی به ارزشهای دموکراتیک است.
باید این تصور را کنار بگذاریم که رئیسجمهور و وزیر خارجه ایران معادل رهبران غربی هستند. آنها اینطور نیستند. اینها مجریان دستچین شده خود رژیم هستند و وظیفه آنها قانع کردن شهروندان ایرانی و جهان خارج است که از مقصر دانستن ولیفقیه رژیم ایران بابت جنایات و شکستهایش، خودداری کنند. و وقتی وزیر خارجه ظریف تلاش میکند به ما در مورد نقش سازنده ایران رهنمود دهد، باید یادآوری کنیم که قاسم سلیمانی، و نه ظریف، همه اهرمها و منابع سیاست خارجی را برای این رژیم کنترل میکند. باید به نقش مرکزی این رژیم در را جنایت هولناک رژیم سوریه علیه مردم خود بهرسمیت بشناسیم. 10میلیون شهروند سوری آواره هستند و نیم میلیون کشته شدهاند. برای این اعمال باید حسابرسی و عواقبی باشد.
باید به جد بر علیه بهکارگیری مستمر حکم اعدام در ایران بدون هیچگونه پروسه قانونی اعتراض کنیم. بالاترین آمار اعدامها نسبت به جمعیت در جهان باید پایان یابد و همه ما باید خواستار تحقیقات کامل حول قتلعام 30هزار زندانی سیاسی در 1988 شویم. اکثر آنها اعضاء یا حامیان مقاومت بودهاند.
مقامات ارشد این رژیم همگی شخصاً مسئول اعمال شنیع قتل، مخاصمات و تروریسم هستند. سال 2018 باید سالی باشد که پروندههای آنها بالاخره فاش شوند و عدالت برقرار گردد. از بیروت، تا برلین تا بوئنوس آیرس، و باید که مأموران و سازمانهای پوشش به خوبی پنهان شده این رژیم در پایتختهای غربی را مورد تحقیق و بحث قرار دهیم.
وقتی بالاخره این فریبکاریها را فاش کرده و تبلیغات و دروغها را رو میکنیم، شاهد رژیمی ضعیف، نامشروع، ریاکار و مستاصل خواهیم بود. این رژیم دارد پول خونریزی میکند تا مانع خواسته عمومی در سوریه و عراق گردد، و در عین حال آبروی یک تمدن مفتخر ایرانی را خدشهدار کرده و انزواء بینالمللی این کشور را عمیقتر میکند.
در عین حال این رژیم به سرکوب حقوق غیرقابل انکار مردم خود ادامه میدهد. هیچکدام از اعمال آنها وعده آیندهیی بهتر به مردم ایران نمیدهد. دخالتهای خارجی آنها بر حاکمیت و ثبات کشورهای همجوار نفوذ کرده و شبکههای جنایتکار قاچاق را حفظ میکند. نماد مذهبی آنها، یعنی ولایتفقیه، از هیچ هدف انساندوستانه یا هدفی در آینده برخوردار نیست.
حقیقت نشان خواهد داد که شورای ملی مقاومت و پایههای بنیادین آنها، مجاهدین خلق ایران، برای نیم قرن در برابر بیعدالتی، سرکوبی، فساد و مخاصمات بینالمللی این رژیم ایستاده است، و امروز نسبت به هر گروه مقاومت سازمانیافته دیگر از حمایت و اعتبار بیشتری در سراسر جهان، و بله، در داخل ایران، برخوردار است.
حقیقت روشن خواهد ساخت که زمان آن فرا رسیده که عدالت، تسکین و بالاخره آزادی برای مردم بزرگ ایران محقق گردد. برای آنها، و برای خودمان، باید همگی برای ایرانی آزاد قیام کرده و 2018را به واقع به سالی مبارک تبدیل کنیم.
با تشکر
سلوی اکسوی، معاون رئیس ائتلاف ملی سوریه
با خوشآمد به همگی شما
وقتی که من از منظر بیرونی به قربانیان رژیم آخوندها از جوانان و پسران ودختران نوجوان نگاه میکنم، مجدداً روی درستی تصمیم خودم برای آمدن به اینجا مطمئن میشوم. نمی خواهم وقت زیادی بگیرم من فقط به دو دقیقه نیاز دارم که پیامم را برسانم. در زمانی که مقاومت کم و نایاب شده و تعداد افراد هواداران حق کم شده، وآزادیخواهان و عدالت خواهان برای خلقها در داخل وبیرون میهنشان مورد تعقیب قرار دارند، در این شرایط، مجموعه ای از آزادگان را درمی یابیم که یک خانم آنها را رهبری و هدایت میکنددر مقابل یک رژیم سرکوبگر میایستند رژیمی که رحمی نمیشناسد و بجز خودش به کس دیگری گوش نمیدهد. من تشکر وسپاس خودم را به همگی شما تقدیم میکنم. طبعاً مردم سوریه همانطور که همکارانم صحبت کردند مصائب بسیار زیادی از تروریسم رژیم آخوندها عاید آنها شده است. این رژیم تمامی ادوات سرکوب و قتل را بهکار گرفته است علاوه براینها آواره کردن ومهمتر از همه اینها تغییر بافت جمعیتی که در سوریه صورت گرفته است وتمامی اینها برای تحقق یک پروژه استعماری و حمایت از یک رژیم که بر مردم سوریه با شریعت قتل و شکنجه حکومت میکند. اگر کسی گمان میکند که انقلاب سوریه، صرفاً از سرزمین و مردم سوریه دفاع میکند، درعلم وشناخت خود نسبت به انقلاب سوریه دراشتباه است. این انقلاب در مقابل یک عمل استعماری تروریستی که بر اساس طرح هایی که هدفش انهدام منطقه از طریق شبهنظامیان وباندها مسلح است، عمل میکند.
ای آقایان، پیروزی انقلاب سوریه، از یمن و سرزمین آن حفاظت میکند، پیروزی انقلاب سوریه از ایران و سرزمین آن حفاظت میکند، پیروزی انقلاب سوریه، حافظ عراق است، حافظ منطقه در تمامیت آن است. همچنین میخواهم از این فرصت نسبت به آنچه که زنان در سایه رژیم های مستبد از آن رنج میبرند مانند رژیم های ایران وسوریه، اشارهای داشته باشم. اذیت و آزار زنان وسوء استفاده از آنها، موضوعی سیستماتیک شده است که این رژیمها به آن متوسل میشوند که روح کرامت را از آن تهی کنند. الان این حقیقت بشکل واضحی آشکار شده است. و باید که رهبران جهان درکنار انسانها و مبارزه آنها علیه دیکتاتورها بایستند. از شما تشکر میکنم و امیدوارم که حق به بطورکامل و نه ناقص به صاحبان آن بازگردد. تشکر میکنم از تمامی کسانی که درکنار حق مردم برای رسیدن به آزادیشان میایستند، تشکر میکنم از تمامی کسانی که از آرمانهای عادلانه دفاع میکنند وتمامی کسانی که در مقابل گسترش استعمار میایستند با تشکر بسیار
سعید شمسبا سلام من سعید هستم. دانشجوی اخراجی سال آخر مهندسی عمران. در آغاز میخواهم درود بفرستم به جوانانی که در همین لحظه در سیاهچهالهای ابلیس زمان خامنهای در زیر ضرب داغ و درفش نغمه نبرد و سرود آزادی سر میدهند. همین یک هفته پیش و درست در روز دانشجو زمانه زیوییه دانشجوی سال آخر حقوق رو به جرم آزادیخواهی به 50ضربه شلاق محکوم کردند.
آشنایی من با مجاهدین برمیگرده به قیامهای خونین سال 88. عصیان نسلی دردمند. درد سرکوب و ستم و اختناق. درد بغض فروخورده سالیان خفقان. دربدر تشنهای در بیایان بهدنبال درمان. درمانی که نه یک رویا بلکه حقیقتی بود خون سرشته. در بحبوحه اون قیام بود که کتاب استراتژی و قیام برادر مسعود رو خواندم. و با مجاهدین و آرمانشون آشنا شدم. و پس از مدتی جستجو موفق شدم به آنها وصل بشوم. سر یکی از قرارها دستگیر شدم. زیر بازجویی به چشم دیدم دستگاه خمینی موجوداتی تولید کرده که کاملاً آگاهانه قصد نابودی عشق و انسانیت را دارند. با خودم گفتم اینهمه الگو داریم که تا آخرش ایستادند. پس من هم میتوانم. پس عهد بستم که تا آخرش بایستم.
بالاخره توانستم بازجوها را با یک طرحی فریب بدهم و آزاد بشوم. برای ادامه راهی که انتخاب کرده بودم تصمیم به خروج از کشور گرفتم. میدانستم که اگر سر مرز دستگیر بشم چی بسرم میاد.
ولی با خودم گفتم مگر خون من از خون ستار بهشتی سنگینتره.
ستاری که بازجوهایش بهش میگفتند شما باید دهانتان را ببندید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام و نشان. بدون اینکه کسی بداند چه بر سر شما آمده. باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد.
که مادران سیاهپوش داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد هنوز از سجادهها سر بر نگرفتهاند.
به همین دلیل باز انتخاب کردم که خودم را نشگنم و خطر کردم و مخفیانه و زیر رگبار پاسداران از مرز رد شدم. نه برای جان بدر برد ن. که برای تداوم عهدی که بسته بودم و ایستادن تا به آخر
برای ارتقای مبارزهیی که شروع کرده بودم به یک مبارزه حرفهای تمام عیار و تا پای جان. اکنون درست است که در خارج از ایران هستم ولی عزم جزم کردم الگوهایی مثل رحمان منانی و امیر نظری و حنیف و سیاووش و صبا و مهدیه را چراغ راه خود کنم. و با عشق به آرمان آزادی همه چیزم را در این راه بگذارم.
اکنون در سنگری دیگر برای آزادی میرزمم و مطمین هستم که دست بهدست هم همراه با سیل خروشان خلق و رزم آوران آن را بهدست خواهیم آورد. هر چند بهای گوهر گرانبهای آزادی سنگین هست.
میثاق یزدان نژادبا عرض سلام و درود به خواهر مریم و با تشکر از مهیمانان محترم که در این سالن سالها از مردم و مقاومت ایران حمایت کردند. من میثاق یزدان نژاد هستم. 31سال دارم و بهدلیل هواداری از مجاهدین و شرکت در بزرگداشت شهدای سال 67نه سال در زندان بودم و با علی صارمی که به اتهام شرکت در مراسم خاوران اعدام شد مدت زیادی هم بند بودم.
سال گذشته ایران را مخفیانه ترک کردم. چندین ماه هست که در اروپا هستم. بهعنوان کسی که تازه از ایران و تازه از زندان آمده دو نکته میخواستم خدمت شما عرض کنم.
نکته اول. در مورد زندان و جنایات رژیم که گفتنی زیاد ا ست. من از بیست سالگی تا سی سالگی شاهد جنایات زیادی در زندانها بودهام. امروز میخواهم روی این نکته تأکید کنم که رژیم بیشترین ترسش از مجاهدین و مقاومت بود. یک بازجو میگفت اگر تو در هر گروه مخالف دیگری بودی کاری نداشتیم ولی چون که رفتی طرف سازمان ما دستگیرت کردیم.
و میگفت کار اصلی و یک ما در وزارت اطلاعات مجاهدین هستند.
یک بازجوی دیگر هر موقع اخباری از مقاومت میشنید با نگرانی به زندانیان میگفت: اگر فردا رژیم سرنگون بشود شما با ما چکار میکنید. نمونه دیگر یکبار وقتی در سلول انفرادی بودم بازجویی با عصبانیت گفت: به این تلویزیون مقاومت بگویید اینقدر در مورد زندانیها نگویند.
در سلول انفرادی نیز من میتوانستم تاثیرگذاری سیمای آزادی و ترس و وحشت رژیم را ببینم.
اما نکته دوم. بهعنوان جوانی که در جامعه ایران بوده و با خانوادهها و اقشار مختلف مردم سر و کار داشته میخواهم تأکید کنم که مردم این رژیم را نمیخواهند. و برخلاف شوهای هدایت شدهای که برای میهمانان خارجی ترتیب میدهند مردم با رژیم کنار نیامده و سرنگونی آن را میخواهند.
حتی در بدنه حاکمیت در سطوح مختلف همه بنوعی از رژیم و عملکرد آن ناراضی و مخالف هستند و میخواهند که هر چه زودتر ریشه ظلم کنده شود.
مردم سمپاتی زیادی به مقاومت و مجاهدین دارند. چرا که آنها را سمبل مقاومت و پایداری در مقابل رژیم میدانند. گرچه رژیم آخوندی با سرکوب و اختناق اجازه بروز مخالفت و اعتراض را نمیدهد. ولی در هر فرصتی مانند سال 1388 این آتش زیرخاکستر شعله میکشد، در خیابان- مترو و مغازه - بازار - همه جا صحبت از این هست که کی این آخوندها میروند. کارگران - کارمندان - دانشجویان و مردم کوچه و بازار علت تورم و بحران اقتصادی - را رژیم حاکم و دزدی و چپاول سران آن میدانند. من از مردم عادی - در فروشگاه
می شنیدم که علت گرانی جنگ در سوریه است. زندانیان عادی هم به مجاهدین ابراز محبت و سمپاتی میکردند. و از رژیم ابراز تنفر و آرزوی سرنگونی هر چه زودتر آن را میکردند.
اجازه بدهید صحبتهایم را با این امید به پایان ببرم که با همکاری خلق محبوبمان هر چه زودتر سرنگونی - رژیم را سرنگون و ایران را از دست دیکتاتوری مذهبی آزاد میکنیم از حمایت شما نسبت به ما و مردممان در این مسیر صمیمانه متشکرم
سید احمد غزالی، نخستوزیر پیشین الجزایربرادران و خواهران عزیز،
برای من همیشه مایه افتخار بوده که در کنار برادران و خواهران مقاومت ایران باشم که همواره توسط دوستان متعددی همراهی میشوند که از اقصی نقاط جهان آمدهاند، از تمام کشورهای اروپا، از ایالات متحده، از کانادا، استرالیا و کشورهای عرب.
همچنین جا دارد تقدیر کنم از دانیل میتران که تا آخرین نفس، در کنار آبه پیر و شخصیتهای دیگر همواره همراه اهداف درست مقاومت ایران بودند. مطمئنم که اگر فرانسوا و دانیل میتران و همچنین کلود شسون که وزیر امور خارجه بود در حال حاضر به ما نگاه میکردند، مایه افتخارشان بود که یکی از فرزندانشان، ژیلبر میتران، مبارزه برای آزادسازی ایران را ادامه میدهد.
من از مقاومت ایران صحبت کردم و عمداً از واژه اپوزیسیون ایران استفاده نکردم. اپوزیسیون مال کشورهایی است که دارای یک اپوزیسیون هستند؛ کشورهایی که قبول میکنند یک اپوزیسیون داشته باشند. اپوزیسیون عبارت است یک رقابت عادی و مشروع برای کسب حکومت. تا جایی که به ایران برمیگردد، شورای ملی مقاومت ایران نام خود را شورای ملی اپوزیسیون ایران نگذاشت. نام آن شورای ملی مقاومت ایران است که قدمت مبارزان آن خیلی قبل از سرنگونی شاه است
جهان غرب و جهان عرب نباید اشتباه کند. صورت مسأله ایران یک رقابت ساده منطقهای نیست. من میتوانم گواهی بدهم. من رئیس دولت جمهوری الجزایر بودم در دورانی که رئیسجمهور الجزایر محمد بوضیاف بود که یکی از برجستهترین رهبران انقلاب الجزایر بود. همین محمد بوضیاف در سال 1992تصمیم گرفت روابط دیپلوماتیک با ایران را متوقف کند. چرا؟ چون بر این باور بود و اطلاعاتی در این زمینه داشتیم که حکومت ایران از تروریسم در الجزایر حمایت میکرد. این بهرغم این بود که بعد از انقلاب اسلامی که بر این باور بودیم که انقلابی مردمی و دموکراتیک بوده الجزایر شاید تنها کشور عربی بود که در جنگ ایران و عراق سمت عراق نبود و روابط بسیار دوستانه با حکومت ایران داشت. الجزایر کمک کرد که بحران و اختلافی که در دوران گروگانها در تهران بین ایران و حکومت آمریکا بود را حل وفصل کند. با این وجود تردیدی به خود راه ندادند که از تروریسم حمایت کنند، در زمانی که الجزایر یکی از اولین کشورهایی بود که قربانی تروریسم تحت نام اسلام شد.
پس برای مقاومت ایران صورت مسأله تصاحب قدرت نیست. صورت مسأله نفی کامل حکومتی منفور است، حکومتی بیرحم و حکومتی بسیار خطرناک نه تنها برای مردم ایران که بیش از سی سال است آن را سرکوب میکند، بلکه برای منطقه، برای تمام کشورهای عرب و مسلمان و شاید برای کل جهان. چرا؟
در قانون رژیم ایران تنها مجازات کسی که با خدا در جنگ است حکم مرگ است. در تظاهرات 2یا 9ژوئیه 2009 فتوایی داده شد بر مبنای اینکه آنهایی که علیه دولت تظاهرات میکنند محارب هستند و باید آنها را محکوم به مرگ کرد. خانمها و آقایان صحبت از کشوری میکنیم که صرف تظاهرات علیه دولت، و همانطور که جوانان همین الآن میگفتند مخالفت با مواضع دولت شما را با حکم مرگ مواجه میسازد. و خدا میدانید که چقدر در این کشور آدم میکشند، بهدار میآویزند و زنان را سنگسار میکنند. بگذارید مردم ایران این حکومت را سرنگون کنند. و ویژگی و مشخصه مقاومت ایران این است که ایران یکی از کشورهای نایاب عرب و مسلمان است که دارای یک آلترناتیو برای دیکتاتوری و خودکامگی است. صورت مسأله اینجاست،
قدمت این مقاومت از زمان شاه نیست، از زمان مصدق است. آنها نوادگان فکری مصدق هستند و مبارزان آزادی از 60سال پیش تاکنون هستند.
این نکتهای بود که میخواستم بگویم و این اهمیت مبارزهای است که ایرانیان دارند. با معذرت.
عبدالله موسی طایر، رئیس مرکز آینده خلیجفارس ( عربستان سعودی ) بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا اجازه بدهید که پیام کوتاهی به خانم مریم رجوی داشته باشم. به شما میگویم که وضعیت ایران بحرانی است.
بسیاری از همکاران در گذشته از امیدواریشان صحبت کردند که یک کنفرانس مشابهی در تهران برگزار شود. اما من چشم به این دوختهام که شما را در خانههایتان در تهران ببینم و نه فقط در تهران. و من یقین دارم که این کار بهزودی انجام خواهد شد. قبل از سال 1979، حج موضع تهدیدی برای مسلمانان نبود، بلکه محل امن و امنیت و اطمینان بود. القاعده ای در کار نبود و داعشی نبود. از سال 1932 که سال یکپارچگی مملکت عربستان سعودی است، حتی یک عمل تروریستی در منطقه ما وجود نداشته است. حشد الشعبی وجود نداشت و نه حزبالله و نه انصار الله و نه حوثیها. ما به هم نزدیک بودیم.
قبل از سال 1979 صنعاء و بیروت و دمشق و بغداد بود. هر کدام پایتخت یک کشور عربی بود که میشد به آنها در یک مرخصی و یا کوتاهترین مرخصی سفر کرد. امروز یک دوگانگی بهوجود آمده. بین سنیها و شیعیان. دوگانگی بین فارسها و اعراب. این دوگانگی توسط این رژیم فرقهگرای ایران بهوجود آمده است. این مسائل وجود نداشته است. من اهل جنوب عربستان هستم جایی که مذهب شافعی در آن ریشهدار است. ما در همان مساجد زیدیها نماز میخواندیم و در هر نقطهای با آنها حشر و نشر داشتیم. ما در نجران با اسماعیلیها صحبت میکردیم و با شیعیان در منطقه شرقی. و اصلاً چنین موانعی بین ما وجود نداشت. این موانع از سال 1979 بوجود آمده است. کسانی که راجع به گفتگو با رژیم ایران صحبت میکنند، به اعتقاد من آنها از ایدیولوژی رژیم فهمی ندارند. این رژیم نمیتواند که گفتگو کند. رژیم بر این اساس وجود دارد که نماینده همه مسلمانهاست. و اساس تفکرش این است که مقابل کشورهای کفر است.
اما وضعیت این رژیم مثل خیمه میماند که تیرکهای آن در عراق و سوریه و لبنان و یمن است. اگر بتوانیم این عمودها را قطع کنیم، این رژیم در داخل بهدست مردم ایران سرنگون خواهد شد. ما همچنین به تفکیک مسائل اساسی در منطقه نیاز داریم. از جمله مسأله فلسطین است که این رژیم آن را بهانهای برای ایجاد شبهنظامیان بهاصطلاح مقاومت تبدیل کرده است. آیا برای جهان کار سختی است که بهانههای این رژیم برای استمرار تعدی به مردم ایران و همسایگانش از دستش بگیرد. همه ما در این سالن به درجات مختلف قربانی هستیم. اما قربانی اصلی که با ما در اینجا نیست، مردم ایران است که امیدواریم که در ایران به دیدارشان برویم و یا در هر نقطه ای از این جهان که آزادی را نفس میکشند و آینده ای دارند و میخواهند که اوضاع بهتر از وضع حاضر باشد السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر