لينك به منبع:


تجمع اعتراضی دانشجویان روز 16آذر
روز16آذر هنگامی که دانشجویان طومار ترفندهای آخوندهای حاکم را در هم پیچیدند و نمایشهای لئیمانه آنان تحت عنوان مراسم روز دانشجو
را رسوا کردند، هنگامی که نیروهای علنی و رسمی و لباسشخصی را که سراپا
برای برهم زدن تظاهرات دانشجویان «آماده باش» شده بودند را بور و کور کرده و
تظاهرات اعتراضی خود را در گستردهترین ابعادی که به مخیله «نیروهای گم
نام» امام دجالان هم نمیرسید، برگزار کردند، هنگامی که فریاد «مرگ بر
دیکتاتور» خود را سردادند و آنگاه که عزم خود را برای «مردن» و «ذلت»
نپذیرفتن با شعارهای رسا اعلام کردند، بار دیگر صدای آشنایی در همه جا
طنینانداز شد.
این همان صدایی بود که نباید شنیده میشد، نباید از آن اسم برده میشد، نباید پیامش به کسی میرسید. اما رسید. یکی در سوالی که از یکی از سوپاپ های نظام مطرح شد: «ما باید بهپرسیم سال 67 چه اتفاقی افتاد؟» و «چرا اصلاً گروگانگیری اتفاق افتاد، چرا اشغال سفارت شد» و چرا «سوریه» چرا «قتلهای زنجیرهیی» و چرا «ادامه جنگ بعد از خرمشهر» (جلسه نمایشی علی مطهری در دانشگاه صنعتی امیرکبیر)
این همان صدایی است که از دیر باز عزمی دیگر دارد و برای تحقق آن شعار میداد «دانشجو، کارگر، اتحاد، اتحاد»، باز هم از «اتحاد» با «کارگر» گفت و بر عزم دیرپای خود تأکید کرد، چرا که منطق چپاولگران حاکم «استثمار، بیگاری» است. این صدا ذات «غارتگران» حاکم را هم به درستی شناخته بود و گفته بود: «آزادی اندیشه، با ریش و پشم نمیشه» و آنروی سکة «ریش و پشم» را هم افشا کرده و گفته بود: «توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد» و امروز در کنار تانک که ابزار سرکوب است، بانک را هم که اسباب چپاول است هدف قرار میدهد و ادعاهای رسوای آخوند شیاد حسن روحانی را به سخره میگیرد و میگوید «آزادی اندیشه با تانک و بانک نمیشه».
این صدا، همان صدای آشنایی است که در طی دوران دیکتاتوری سلطنتی، نویدش ایستادگی برای «آزادی» بود. و «آزادی» همان اکسیر بیهمتای حیات است که هیچ دیکتاتوری حتی اسمش را برنمی تابد. برای همین «دادستان» کل رژیم آخوند منتظری، که برای گرفتن «داد» خامنهای در سایتهای مجازی، خرناسه «مرگ بر آزادی» میکشد (آخوند منتظری- 16آذر95 در نشست مشترک با پلیس فتا)، فراموش کرده است که «امام» دجالش نیز از خودش «انتقاد» کرده بود که «اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم قلم تمام مجلات فاسد را شکسته بودیم و تمام مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم، این زحمت ها پیش نمیآمد. و من توبه میکنم از این اشتباهی که کردم...» (26مرداد 58- کتاب صحیفه نور خمینی، جلد9، صفحه 280) و باز فراموش کرده است که همین «امام راحل» ش دستور داد تحت عنوان « انقلاب فرهنگی» خاک دانشگاهها را به توبره بکشند. اما از آنروز تاکنون، بعد از اعدام هزاران دانشجو و اخراج چندین هزاره استاد و دانشجو، باز هم در وحشت از همین صدا است که ارگان بسیج سرکوبگر در روز 16آذر از تلخی «حوادث کوی دانشگاه در سال 78 و فتنه 88» یاد کرده و نسبت به «تجمعات و شعارهای ساختارشکنانه» ابراز وحشت کرده و به زبان معکوس هشدار میدهد در «شرایطی کنونی بالغ بر4میلیون نفر در دانشگاههای کشور مشغول به تحصیل هستند» و اگر «این ظرفیت بزرگ» را «همسو» با «جبهه انقلاب» آخوندی کند قادر به «مقابله با راهبردهای دشمن» خواهد بود. معنی معکوس این خواب و خیال که بتواند دانشجو و دانشگاه را با خود همسو کند، همان کابوس دیرین نظام از «دانشجو» و «دانشگاه» است.
چرا که میداند دانشگاه در «ذات» خود سنگر «آزادی» است و «آزادی» نیز در ذات خود با ملغمه آخوندساختهیی به نام «اصل ولایتفقیه» سازگاری ندارد. همانطور که با دیکتاتوری سلطنتی سنخیتی نداشت. و هرچه استاد و دانشجوی بسیجی در دانشگاه بریزند، و هرچه تورهای گزینش را برای حذف مخالفان نظام ریزبافتتر کنند، باز هم مثل سالیان بعد از کودتای فرهنگی، نالهشان از «دانشگاه» به آسمان بلند است و روضه «نفوذ» می خوانند. آخوندهای حاکم که این صدای آشنا را از دانشگاه خوب میشناسند، به خوبی بهخاطر میآورند که این صدا در زمان دیکتاتوری سلطنتی حامل پیام «پیشتازان نبرد مسلحانه» بود و امروز رسالتی جز انعکاس صدای مقاومت پیشتاز مردم ایران برای خود نمیشناسد و به درستی میداند، این نقطه همان نقطهیی است که «پیشتاز» را به مردم کوچه و بازار وصل میکند. برای همین مشام آخوندهای حاکم از شعار «کارگر، دانشجو، اتحاد، اتحاد» جز بوی آن انفجار مهیب اجتماعی را حس نمیکنند. انفجاری که در تقدیر است، و طنین صدای آشنا در دانشگاه، «آشنا بود صدا، مثل هوا با تن برگ»، چون نوید صدای گامهای «پیشتازان» تحقق آزادی مردم ایران است.
این همان صدایی بود که نباید شنیده میشد، نباید از آن اسم برده میشد، نباید پیامش به کسی میرسید. اما رسید. یکی در سوالی که از یکی از سوپاپ های نظام مطرح شد: «ما باید بهپرسیم سال 67 چه اتفاقی افتاد؟» و «چرا اصلاً گروگانگیری اتفاق افتاد، چرا اشغال سفارت شد» و چرا «سوریه» چرا «قتلهای زنجیرهیی» و چرا «ادامه جنگ بعد از خرمشهر» (جلسه نمایشی علی مطهری در دانشگاه صنعتی امیرکبیر)
این همان صدایی است که از دیر باز عزمی دیگر دارد و برای تحقق آن شعار میداد «دانشجو، کارگر، اتحاد، اتحاد»، باز هم از «اتحاد» با «کارگر» گفت و بر عزم دیرپای خود تأکید کرد، چرا که منطق چپاولگران حاکم «استثمار، بیگاری» است. این صدا ذات «غارتگران» حاکم را هم به درستی شناخته بود و گفته بود: «آزادی اندیشه، با ریش و پشم نمیشه» و آنروی سکة «ریش و پشم» را هم افشا کرده و گفته بود: «توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد» و امروز در کنار تانک که ابزار سرکوب است، بانک را هم که اسباب چپاول است هدف قرار میدهد و ادعاهای رسوای آخوند شیاد حسن روحانی را به سخره میگیرد و میگوید «آزادی اندیشه با تانک و بانک نمیشه».
این صدا، همان صدای آشنایی است که در طی دوران دیکتاتوری سلطنتی، نویدش ایستادگی برای «آزادی» بود. و «آزادی» همان اکسیر بیهمتای حیات است که هیچ دیکتاتوری حتی اسمش را برنمی تابد. برای همین «دادستان» کل رژیم آخوند منتظری، که برای گرفتن «داد» خامنهای در سایتهای مجازی، خرناسه «مرگ بر آزادی» میکشد (آخوند منتظری- 16آذر95 در نشست مشترک با پلیس فتا)، فراموش کرده است که «امام» دجالش نیز از خودش «انتقاد» کرده بود که «اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم قلم تمام مجلات فاسد را شکسته بودیم و تمام مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم، این زحمت ها پیش نمیآمد. و من توبه میکنم از این اشتباهی که کردم...» (26مرداد 58- کتاب صحیفه نور خمینی، جلد9، صفحه 280) و باز فراموش کرده است که همین «امام راحل» ش دستور داد تحت عنوان « انقلاب فرهنگی» خاک دانشگاهها را به توبره بکشند. اما از آنروز تاکنون، بعد از اعدام هزاران دانشجو و اخراج چندین هزاره استاد و دانشجو، باز هم در وحشت از همین صدا است که ارگان بسیج سرکوبگر در روز 16آذر از تلخی «حوادث کوی دانشگاه در سال 78 و فتنه 88» یاد کرده و نسبت به «تجمعات و شعارهای ساختارشکنانه» ابراز وحشت کرده و به زبان معکوس هشدار میدهد در «شرایطی کنونی بالغ بر4میلیون نفر در دانشگاههای کشور مشغول به تحصیل هستند» و اگر «این ظرفیت بزرگ» را «همسو» با «جبهه انقلاب» آخوندی کند قادر به «مقابله با راهبردهای دشمن» خواهد بود. معنی معکوس این خواب و خیال که بتواند دانشجو و دانشگاه را با خود همسو کند، همان کابوس دیرین نظام از «دانشجو» و «دانشگاه» است.
چرا که میداند دانشگاه در «ذات» خود سنگر «آزادی» است و «آزادی» نیز در ذات خود با ملغمه آخوندساختهیی به نام «اصل ولایتفقیه» سازگاری ندارد. همانطور که با دیکتاتوری سلطنتی سنخیتی نداشت. و هرچه استاد و دانشجوی بسیجی در دانشگاه بریزند، و هرچه تورهای گزینش را برای حذف مخالفان نظام ریزبافتتر کنند، باز هم مثل سالیان بعد از کودتای فرهنگی، نالهشان از «دانشگاه» به آسمان بلند است و روضه «نفوذ» می خوانند. آخوندهای حاکم که این صدای آشنا را از دانشگاه خوب میشناسند، به خوبی بهخاطر میآورند که این صدا در زمان دیکتاتوری سلطنتی حامل پیام «پیشتازان نبرد مسلحانه» بود و امروز رسالتی جز انعکاس صدای مقاومت پیشتاز مردم ایران برای خود نمیشناسد و به درستی میداند، این نقطه همان نقطهیی است که «پیشتاز» را به مردم کوچه و بازار وصل میکند. برای همین مشام آخوندهای حاکم از شعار «کارگر، دانشجو، اتحاد، اتحاد» جز بوی آن انفجار مهیب اجتماعی را حس نمیکنند. انفجاری که در تقدیر است، و طنین صدای آشنا در دانشگاه، «آشنا بود صدا، مثل هوا با تن برگ»، چون نوید صدای گامهای «پیشتازان» تحقق آزادی مردم ایران است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر