منتخبي از سومين سالگرد گراميداشت افتخارات تاريخ فراموشي ناپذير ملت ايران
بخشي
از برنامه گردهمايي مقاومت ايران در سومين سالگرد كودتاي 17ژوئن بهتجليل
از صديقه مجاوري و ندا حسني، شيرزنان مجاهدي اختصاص داشت كه در جريان آن
توطئة سياه، پروانهاور خود را به آتش كشيدند.
صديقه و ندا روحي از فدا و گذشت بودند كه امتداد يافتند و حقيقت عشق و ايمان را به باور همه نشاندند. آنها بيقراراني بودند كه رداي سرخ بر انديشه سبز كردند.
آنها فروزان شدند تا همگان«ببيندشان و باورشان كنند» و هيبت تاريك تعادل قوا، آنها را نلرزاند. و آن قهرمانان مقدس پلي شدند از دنياي تاريكي و حرمان به سوي آزادي و آزادگي.
چشمان صديقه هرگز به گذشته نيمنگاهي هم نينداخت و آينده را هديه كرد و روح بزرگ ندا نماينده نسلي شد كه پايداري را در تماميتش به ارث برد.
آن رنجها و پايداريها و ايمان به حقيقت مقاومت، بر شاخسار ايستادگي بهبار نشست.
فداي حداكثر صديقه و ندا معادلات توطئهيي شنيع را برهم زد، بيعدالتي را بيآبرو كرد و برجايگاه محكمه نشاند.
آنها حقيقت تاريخ را خود نوشتند و طراحي كردند.
وقتي فروغ و احمد حسني، مادر و پدر ندا لب به سخن گشودند، گوشهيي از توان شگرف انساني را بارز ساختند. ندا خود حماسهيي بود كه جاودانه شد و حالا فرياد ندا در پدر و مادرش امتداد مييابد. آنها آنچنان جسور و استوار صحبت ميكردند كه آدمي را بهحيرت واميداشتند.
صديقه و ندا روحي از فدا و گذشت بودند كه امتداد يافتند و حقيقت عشق و ايمان را به باور همه نشاندند. آنها بيقراراني بودند كه رداي سرخ بر انديشه سبز كردند.
آنها فروزان شدند تا همگان«ببيندشان و باورشان كنند» و هيبت تاريك تعادل قوا، آنها را نلرزاند. و آن قهرمانان مقدس پلي شدند از دنياي تاريكي و حرمان به سوي آزادي و آزادگي.
چشمان صديقه هرگز به گذشته نيمنگاهي هم نينداخت و آينده را هديه كرد و روح بزرگ ندا نماينده نسلي شد كه پايداري را در تماميتش به ارث برد.
آن رنجها و پايداريها و ايمان به حقيقت مقاومت، بر شاخسار ايستادگي بهبار نشست.
فداي حداكثر صديقه و ندا معادلات توطئهيي شنيع را برهم زد، بيعدالتي را بيآبرو كرد و برجايگاه محكمه نشاند.
آنها حقيقت تاريخ را خود نوشتند و طراحي كردند.
وقتي فروغ و احمد حسني، مادر و پدر ندا لب به سخن گشودند، گوشهيي از توان شگرف انساني را بارز ساختند. ندا خود حماسهيي بود كه جاودانه شد و حالا فرياد ندا در پدر و مادرش امتداد مييابد. آنها آنچنان جسور و استوار صحبت ميكردند كه آدمي را بهحيرت واميداشتند.
مريم رجوي: صديقه و ندا و قهرمانان ديگري مثل آنها، ستايشانگـيزترين حماسههاي انساني را آفريدهاند
دوستان عزيز
اگرچه
پس از گذشت سه سال هنوز از داغ و درد شهادت صديقه و ندا آرام و قرار
نميگيرم، اما اجازه بدهيد، امسال بهخاطر آنها، براي اداي احترام به اين
افتخارات فراموشيناپذير تاريخ ايران، با شور هرچه بيشتر يك دقيقه كف
بزنيم.
سلام به صديقه مجاوري و ندا حسني كه به قلب تيرگي هجوم بردند.
و همچنان كه مسعود گفت: سلام بر «ذبح عظيم» ملت ايران در آستان فرشته آزادي كه خلق اسيرمان از يكصد سال پيش سر بهپايش نهاده است
وقتي كه بيباك به قلب تيرگي هجوم ميبرديد، نگفتيد كه با غم ازدستدادنتان چه ميكنم؟
نگفتيد كه خاطره عشقهاي پرشوري را كه در وجود شما شعله ميكشيد نميتوانم فراموش كنم؟
وقتي كه ميرفتيد نگفتيد كه با تيرها و طعنههاي دشمنانتان چه كنم؟
پروانهوار به شمع بلا زديد و نگفتيد كه حساب و كتابي بايد كرد؟
راستي كه شما مظاهر صداقت و فداي نسل مسعود هستيد.
راستي كه شما سمبلهاي وفاداري به بالاترين اررزشهاي مقاومتيد
بله، مقاومت به هر قيمت، و راستي كه عاشقترين زندگان بوديد.
كاش خبردار شده بودم، و كاش گذاشته بودند كه بتوانم مانع شما شوم…!
صديقه و ندا و قهرمانان ديگري مثل آنها از نظر وجدانهاي بيدار مردم دنيا، ستايشانگـيزترين حماسههاي انساني را آفريدهاند. با اين حال چقدر دردناك است كه در فضاي متأثر از معامله و تجارت و مماشات با آخوندها، بسياري شهامت دفاع از آن را به خود نميدادند و نسبت به ياوههاي سنگدلان عليه همين اسطورهها، سكوت درپيش ميگرفتند.
راستي شرمكردن چه احساس پرارزشي است و دريغا كه عدهيي به جاي شرمكردن به خاطر وجدانهاي خفته خودشان، به جاي شرمكردن بهخاطر بيتفاوتي نسبت به ستم و جنايت، فداكاري براي نجات يك ملت اسير را تحقير ميكنند!
من يادم هست، در آن روزها، فروغ مادر ندا، بارها اصرار ميكرد كه از مسببان اين وقايع رسماً نزد مراجع قضايي شكايت كند. ما البته مانع او شديم، اما حق با او بود و مسببان اين حوادث مقصر و شايسته محكوميت و پيگرد هستند.
البته خوشبختانه در مقابل چنين رويكرد ظالمانهيي، بسياري شخصيتها و شهروندان شريف از همان روز اول به دفاع از اين مقاومت برخاستند.
من گفتههاي شجاعانه و عميق خانم ميتران را از ياد نميبرم كه درست در همان روزها، ايشان در مصاحبه مطبوعاتي با شهامت تمام از اين قهرمانان دفاع كردند و بر تهمتهاي مماشاتگران عليه اين مقاومت خط بطلان كشيدند.
من در اينجا همچنين دلم ميخواهد از شكيبايي خيرهكننده مشعلهاي انساني و قهرماناني تقدير كنم كه در وقايع 17ژوئن مجروح شدند و دچار آسيبهاي عميق و بعضاً لاعلاج گرديدند. اما روحيه، نشاط، سرزندگي، شكافندگي و ايستادگيشان در اين سه ساله از مظاهر چشمگير مقاومت اين نسل بود. آنها در حقيقت شهيدان زنده اين مقاومتند.
سلام بر همه آنها و ايمان و استقامتشان
و سلام بر صديقه و ندا روزي كه زاده شدند
روزي كه به مقاومت براي آزادي برخاستند
و روزي كه جان باختند و وجدان جهاني را برافروختند.
زنده ياد فروغ حسني مادر ندا: من به ندا در لحظه شهادتش قول دادم صدايش شوم
با اجازه خانم رجوي و سلام بر خانم رجوي و تمام دوستانمان
حقيقتش مطلبي را آماده كرده بودم تا برايتان بخوانم اما وقتي اينجا نشسته بودم ديدم كه جايگاه من نيست و من خودم را شايسته اين همه محبت و لطف ندانستم. حالا كه اينجا آمدهام اجازه بدهيد چند كلمهيي از ندا برايتان بگويم. ندا بذر پاكي بود مثل تمام پسرها و دخترهاي ايراني كه در ايران ما هستند و تمام بچههايي كه اينجا هستند ولي خوشبخت. چنين بذر پاكي، مدرسهاش را پيدا كرد محيطش را پيدا كرد و آن ارتش آزاديبخش بود. بله ندا به ارتش آزاديبخش رفت و با كمال تاسف بايد بگويم من براي چند سال مانعش بودم. دليلم هم اين بود كه ميگفتم مملكت ما آزاد ميشود و تو بايد درس بخواني و بايد خودت را بسازي تا مملكت را بسازي.
يك روز آمد گفت مامان كدام مملكت؟ مملكتمان را به غارت بردند. مملكت براي ما نگذاشتهاند. من بايد به ارتش بروم، بايد مجاهد خلق بشوم و بايد ايران را آزاد كنم. بايد رئيسجمهورمان، مريم رجوي را به ايران ببرم. آخر ندا عاشق بود. عشق را در مكتب مسعود و مريم آموخت، عشق به زندگي و فدا.
آخر بگذاريد به مردم دنيا بگويم من به ندا در لحظه شهادتش قول دادم گفتم مادر تو سوختي اما من صدايت ميشوم. تو با شعلههاي وجودت نگذاشتي ظالم پيروز بشود. تو سوختي و شعلههايت زبانه كشيد. من صدايت ميشوم. اميدوارم بتوانم صدايت را برسانم. بچههاي ما آزادي ميخواهند. بچههاي ما محيط سالم ميخواهند و تنها و تنها با ارتش آزاديبخش با شوراي ملي مقاومت تحت رهبري خانم رجوي رئيس جمهور برگزيده مقاومت (امكانپذير) است آخر او بهترين ماست. او دليلي است براي اينكه ما اينجا بايستيم و بگوييم ايراني هستيم. ما لايق آزادي هستيم ما خون داديم. آزادي را با خون ميخريم. مريم را به تهران ميبريم. بگذار دشمنان هرچه ميخواهند بگويند. روي سرمان ريختند خون بچههاي نازنينمان را ريختند. آمدند دست زدند به سرمان و حرمتمان اما مجاهد خلق را نشناختهاند، ايرانيها را نشناختهاند.
بگذاريد به دنيا بگويم سر به پاي آزادي…
احمد حسني پدر ندا: با اين فداها مطمئناً قادر خواهيم بود كه همراه رزمنده شيران ارتش آزدايبخش رئيسجمهورمان را به ايران ببريم
بسمالله الرحمن الرحيم اللهم
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
با سلام خدمت خانم رئيسجمهور و حضار محترم
هرروز كه براي زيارت برسر مزار ندا ميروم آيهيي را كه خواندم تلاوت ميكنم.
در اين آيه خداوند خودش را توضيح داده كه نور مطلق هست و به اندازه فهم ما خواسته توضيح بدهد اين نور چي هست؟ درست برخلاف خداي آخوندهاي حاكم برايران كه تاريكي هستند و شقاوت و بيرحمي مطلق. ميخواستم خاطرهيي از ندا را برايتان تعريف كنم.
15ـ 14 سال پيش در ميدان مركزي شهر اتاوا ما ميز كتاب داشتم. يك روز پشت ميز كتاب ايستاده بودم و ندا هم از جمعيتي كه عبور ميكردند عليه جنايات رژيم امضا جمع ميكرد. در فاصلهيي كه ميخواست استراحت كند كنار من ايستاد. آن دوران دوراني بود كه رژيم در تروريسم در خارج كشور خيلي فعال بود. ندا گفت بابا اگر از اين ساختمانهاي روبهرو رژيم بخواهد ما را ترور كند چي ميشود؟ امكانش هست؟ چون ميداند ما عليه او داريم فعاليت ميكنيم.گفتم بله بابا امكانش هست ولي اين خوب بهايي است كه براي مبارزه بايد بدهيم اين بها و ريسكها را بايد براي مبارزه پرداخت. ولي نميدانستم يك روز نه در تروريسم مستقيم رژيم بلكه در معاملات كثيف بينالمللي با بندبست با رژيم، ندا بايد جانش را فدا كند.
در يكي از يادداشتهايي كه از ندا باقي مانده نوشته بود كه من فكر ميكنم خدا خيلي خوشحال و راضي است از اين كه بندگاني مثل مسعود و مريم دارد من هم مي خواهم به اين حرف ندا اضافه كنم كه ما هم خيلي از خدا سپاسگزاريم كه يك چنين بندگاني را راهنما و رهبر ما قرار داد. به هرحال نسلهاي آينده مطمئناً تا قرنها يك چنين روزي را جشن خواهند گرفت و گرامي خواهند داشت و با اين فداها مطمئناً قادر خواهيم بود كه همراه رزمنده شيران ارتش آزاديبخش رئيسجمهورمان را به ايران ببريم.
به اميد آن روز
درود بر رئيسجمهور برگزيده مقاومت ايران، مريم رجوي
درود بر رهبر كبير ايران براي آزادي، مسعود رجوي
درود بر ملت آزاديخواه ايران
درود بر همه شهيدان راه آزادي، دخترم ندا، خواهرم صديقه و برادر قهرمانم حجت زماني
سلام به صديقه مجاوري و ندا حسني كه به قلب تيرگي هجوم بردند.
و همچنان كه مسعود گفت: سلام بر «ذبح عظيم» ملت ايران در آستان فرشته آزادي كه خلق اسيرمان از يكصد سال پيش سر بهپايش نهاده است
وقتي كه بيباك به قلب تيرگي هجوم ميبرديد، نگفتيد كه با غم ازدستدادنتان چه ميكنم؟
نگفتيد كه خاطره عشقهاي پرشوري را كه در وجود شما شعله ميكشيد نميتوانم فراموش كنم؟
وقتي كه ميرفتيد نگفتيد كه با تيرها و طعنههاي دشمنانتان چه كنم؟
پروانهوار به شمع بلا زديد و نگفتيد كه حساب و كتابي بايد كرد؟
راستي كه شما مظاهر صداقت و فداي نسل مسعود هستيد.
راستي كه شما سمبلهاي وفاداري به بالاترين اررزشهاي مقاومتيد
بله، مقاومت به هر قيمت، و راستي كه عاشقترين زندگان بوديد.
كاش خبردار شده بودم، و كاش گذاشته بودند كه بتوانم مانع شما شوم…!
صديقه و ندا و قهرمانان ديگري مثل آنها از نظر وجدانهاي بيدار مردم دنيا، ستايشانگـيزترين حماسههاي انساني را آفريدهاند. با اين حال چقدر دردناك است كه در فضاي متأثر از معامله و تجارت و مماشات با آخوندها، بسياري شهامت دفاع از آن را به خود نميدادند و نسبت به ياوههاي سنگدلان عليه همين اسطورهها، سكوت درپيش ميگرفتند.
راستي شرمكردن چه احساس پرارزشي است و دريغا كه عدهيي به جاي شرمكردن به خاطر وجدانهاي خفته خودشان، به جاي شرمكردن بهخاطر بيتفاوتي نسبت به ستم و جنايت، فداكاري براي نجات يك ملت اسير را تحقير ميكنند!
من يادم هست، در آن روزها، فروغ مادر ندا، بارها اصرار ميكرد كه از مسببان اين وقايع رسماً نزد مراجع قضايي شكايت كند. ما البته مانع او شديم، اما حق با او بود و مسببان اين حوادث مقصر و شايسته محكوميت و پيگرد هستند.
البته خوشبختانه در مقابل چنين رويكرد ظالمانهيي، بسياري شخصيتها و شهروندان شريف از همان روز اول به دفاع از اين مقاومت برخاستند.
من گفتههاي شجاعانه و عميق خانم ميتران را از ياد نميبرم كه درست در همان روزها، ايشان در مصاحبه مطبوعاتي با شهامت تمام از اين قهرمانان دفاع كردند و بر تهمتهاي مماشاتگران عليه اين مقاومت خط بطلان كشيدند.
من در اينجا همچنين دلم ميخواهد از شكيبايي خيرهكننده مشعلهاي انساني و قهرماناني تقدير كنم كه در وقايع 17ژوئن مجروح شدند و دچار آسيبهاي عميق و بعضاً لاعلاج گرديدند. اما روحيه، نشاط، سرزندگي، شكافندگي و ايستادگيشان در اين سه ساله از مظاهر چشمگير مقاومت اين نسل بود. آنها در حقيقت شهيدان زنده اين مقاومتند.
سلام بر همه آنها و ايمان و استقامتشان
و سلام بر صديقه و ندا روزي كه زاده شدند
روزي كه به مقاومت براي آزادي برخاستند
و روزي كه جان باختند و وجدان جهاني را برافروختند.
زنده ياد فروغ حسني مادر ندا: من به ندا در لحظه شهادتش قول دادم صدايش شوم
با اجازه خانم رجوي و سلام بر خانم رجوي و تمام دوستانمان
حقيقتش مطلبي را آماده كرده بودم تا برايتان بخوانم اما وقتي اينجا نشسته بودم ديدم كه جايگاه من نيست و من خودم را شايسته اين همه محبت و لطف ندانستم. حالا كه اينجا آمدهام اجازه بدهيد چند كلمهيي از ندا برايتان بگويم. ندا بذر پاكي بود مثل تمام پسرها و دخترهاي ايراني كه در ايران ما هستند و تمام بچههايي كه اينجا هستند ولي خوشبخت. چنين بذر پاكي، مدرسهاش را پيدا كرد محيطش را پيدا كرد و آن ارتش آزاديبخش بود. بله ندا به ارتش آزاديبخش رفت و با كمال تاسف بايد بگويم من براي چند سال مانعش بودم. دليلم هم اين بود كه ميگفتم مملكت ما آزاد ميشود و تو بايد درس بخواني و بايد خودت را بسازي تا مملكت را بسازي.
يك روز آمد گفت مامان كدام مملكت؟ مملكتمان را به غارت بردند. مملكت براي ما نگذاشتهاند. من بايد به ارتش بروم، بايد مجاهد خلق بشوم و بايد ايران را آزاد كنم. بايد رئيسجمهورمان، مريم رجوي را به ايران ببرم. آخر ندا عاشق بود. عشق را در مكتب مسعود و مريم آموخت، عشق به زندگي و فدا.
آخر بگذاريد به مردم دنيا بگويم من به ندا در لحظه شهادتش قول دادم گفتم مادر تو سوختي اما من صدايت ميشوم. تو با شعلههاي وجودت نگذاشتي ظالم پيروز بشود. تو سوختي و شعلههايت زبانه كشيد. من صدايت ميشوم. اميدوارم بتوانم صدايت را برسانم. بچههاي ما آزادي ميخواهند. بچههاي ما محيط سالم ميخواهند و تنها و تنها با ارتش آزاديبخش با شوراي ملي مقاومت تحت رهبري خانم رجوي رئيس جمهور برگزيده مقاومت (امكانپذير) است آخر او بهترين ماست. او دليلي است براي اينكه ما اينجا بايستيم و بگوييم ايراني هستيم. ما لايق آزادي هستيم ما خون داديم. آزادي را با خون ميخريم. مريم را به تهران ميبريم. بگذار دشمنان هرچه ميخواهند بگويند. روي سرمان ريختند خون بچههاي نازنينمان را ريختند. آمدند دست زدند به سرمان و حرمتمان اما مجاهد خلق را نشناختهاند، ايرانيها را نشناختهاند.
بگذاريد به دنيا بگويم سر به پاي آزادي…
احمد حسني پدر ندا: با اين فداها مطمئناً قادر خواهيم بود كه همراه رزمنده شيران ارتش آزدايبخش رئيسجمهورمان را به ايران ببريم
بسمالله الرحمن الرحيم اللهم
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
با سلام خدمت خانم رئيسجمهور و حضار محترم
هرروز كه براي زيارت برسر مزار ندا ميروم آيهيي را كه خواندم تلاوت ميكنم.
در اين آيه خداوند خودش را توضيح داده كه نور مطلق هست و به اندازه فهم ما خواسته توضيح بدهد اين نور چي هست؟ درست برخلاف خداي آخوندهاي حاكم برايران كه تاريكي هستند و شقاوت و بيرحمي مطلق. ميخواستم خاطرهيي از ندا را برايتان تعريف كنم.
15ـ 14 سال پيش در ميدان مركزي شهر اتاوا ما ميز كتاب داشتم. يك روز پشت ميز كتاب ايستاده بودم و ندا هم از جمعيتي كه عبور ميكردند عليه جنايات رژيم امضا جمع ميكرد. در فاصلهيي كه ميخواست استراحت كند كنار من ايستاد. آن دوران دوراني بود كه رژيم در تروريسم در خارج كشور خيلي فعال بود. ندا گفت بابا اگر از اين ساختمانهاي روبهرو رژيم بخواهد ما را ترور كند چي ميشود؟ امكانش هست؟ چون ميداند ما عليه او داريم فعاليت ميكنيم.گفتم بله بابا امكانش هست ولي اين خوب بهايي است كه براي مبارزه بايد بدهيم اين بها و ريسكها را بايد براي مبارزه پرداخت. ولي نميدانستم يك روز نه در تروريسم مستقيم رژيم بلكه در معاملات كثيف بينالمللي با بندبست با رژيم، ندا بايد جانش را فدا كند.
در يكي از يادداشتهايي كه از ندا باقي مانده نوشته بود كه من فكر ميكنم خدا خيلي خوشحال و راضي است از اين كه بندگاني مثل مسعود و مريم دارد من هم مي خواهم به اين حرف ندا اضافه كنم كه ما هم خيلي از خدا سپاسگزاريم كه يك چنين بندگاني را راهنما و رهبر ما قرار داد. به هرحال نسلهاي آينده مطمئناً تا قرنها يك چنين روزي را جشن خواهند گرفت و گرامي خواهند داشت و با اين فداها مطمئناً قادر خواهيم بود كه همراه رزمنده شيران ارتش آزاديبخش رئيسجمهورمان را به ايران ببريم.
به اميد آن روز
درود بر رئيسجمهور برگزيده مقاومت ايران، مريم رجوي
درود بر رهبر كبير ايران براي آزادي، مسعود رجوي
درود بر ملت آزاديخواه ايران
درود بر همه شهيدان راه آزادي، دخترم ندا، خواهرم صديقه و برادر قهرمانم حجت زماني
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر