در دورانى که طوفان تغییرات
تمامى بنیادهاى ثابت و مقدس را دستخوش تغییر و تکفیر کرده است و عمیق ترین
ریشه هاى اجتماعى را از خاک در آورده، سئوال این است که خانه ى من کجاست؟
پناهندگى شاید به معناى ترک همیشگى خانه و کاشانه باشد، دوران آوارگى و پناهندگى تنها پناهنده را دستخوش تغییرات نمیکند، خانه ى پدرى هم به قدرى متحول میشود که تنها در رویاى پناهنده میتوان آن را باز شناخت.
اما آن که میماند، نیز تغییر یافته است، همه به نحوى در مسیر آینده اى نامعلوم، متحول شده اند،
به قول شعر مرحوم پدرم " دیگر این شیراز، آن شیراز نیست "
تصویر ذهنى افراد از خانه، تعلق داشتن به یک مکان مشخص است، مکانى که مثل پشت دست براى فرد آشناست و در آن فرد، خودش است و نه بازیگر نقشى،
اما آیا واقعا چنین " مکانى " وجود دارد؟ شاید وجود داشته باشد، نه در زمانى که هر چیز خوب و هر چیز پاک را به غارت برده و هتک حرمت کرده، بر جا گذاشته اند. ما در تلاش براى رسیدن به این سرا، به ساخت کلام براى مکان جدیدى دست میزنیم که یاد آور همان سراى اولیه باشد، مهمانسرا، کاروانسرا و ... که علیرغم إذعان به گذرا بودن، اما آرزوى ماندن را هم در بر دارد، در اکثر موارد این احساس، خوش خیم و تفننى است، اما وقتى دولتى به تعریف خود به مثابه ى خانه ى مردم، دست میزند، دیگر بیرون راندن ناراضیها و مخالفین، نه یک عمل سیاسى، بلکه تلاش خانوادگى براى حفظ " خانه " محسوب میشود، رژیم هاى سرکوبگر از کلمه ى " پاکسازى " براى تعریف کشتار مخالفین بسیار استفاده میکنند.
پناهندگى شاید به معناى ترک همیشگى خانه و کاشانه باشد، دوران آوارگى و پناهندگى تنها پناهنده را دستخوش تغییرات نمیکند، خانه ى پدرى هم به قدرى متحول میشود که تنها در رویاى پناهنده میتوان آن را باز شناخت.
اما آن که میماند، نیز تغییر یافته است، همه به نحوى در مسیر آینده اى نامعلوم، متحول شده اند،
به قول شعر مرحوم پدرم " دیگر این شیراز، آن شیراز نیست "
تصویر ذهنى افراد از خانه، تعلق داشتن به یک مکان مشخص است، مکانى که مثل پشت دست براى فرد آشناست و در آن فرد، خودش است و نه بازیگر نقشى،
اما آیا واقعا چنین " مکانى " وجود دارد؟ شاید وجود داشته باشد، نه در زمانى که هر چیز خوب و هر چیز پاک را به غارت برده و هتک حرمت کرده، بر جا گذاشته اند. ما در تلاش براى رسیدن به این سرا، به ساخت کلام براى مکان جدیدى دست میزنیم که یاد آور همان سراى اولیه باشد، مهمانسرا، کاروانسرا و ... که علیرغم إذعان به گذرا بودن، اما آرزوى ماندن را هم در بر دارد، در اکثر موارد این احساس، خوش خیم و تفننى است، اما وقتى دولتى به تعریف خود به مثابه ى خانه ى مردم، دست میزند، دیگر بیرون راندن ناراضیها و مخالفین، نه یک عمل سیاسى، بلکه تلاش خانوادگى براى حفظ " خانه " محسوب میشود، رژیم هاى سرکوبگر از کلمه ى " پاکسازى " براى تعریف کشتار مخالفین بسیار استفاده میکنند.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر